فرهنگ دام و دامداری در تالش

 نویسنده: تقی اسکندری

تقی اسکندری

اصولاً زندگی انسان ها (اقوام مختلف) در هر منطقه ای از جهان بر اساس وضعیت اقلیمی و جوی آن منطقه شکل گرفته و بشر همواره جهت ادامه حیات و انتخاب شغل، فرهنگ ـ آداب و سنن، پوشش و …تابع وضعیت آب و هوایی حاکم بر محیط زندگی خود بوده است. از اینکه سرزمین توالش منطقه ای است جنگلی، کوهستانی و دارای مراتع و ییلاقات کم نظیر و گسترده؛ در نتیجه شغل سنتی ساکنین این خطه از کشور ایران پرورش دام و دامداری سنتی از قبیل گاو، گوسفند، بز و اسب بوده و هست.

حال اگر بخواهیم به معرفی خطه تالش که غربی ترین نقطه آن دهستان تاسکوه از توابع شهرستان ماسال که با توجه خاص به وضعیت جغرافیایی منحصر بفرد خود، یکی از زیباترین و دیدنی ترین مناطق بخاطر دارا بودن کوه های سرسبز و سر بفلک کشیده، دره ها و رودخانه ها و چشمه های زلال بی شمار، ییلاقات و مراتع و قله های کم نظیر که در صورت شناساندن این منطقه به آحاد مردم، خصوصاً سیاحتگران که این مهم بدون شک بعهده مراکز فرهنگی ذیربط کشور اسلامی مان می باشد، بدون اغراق می تواند یکی از مهمترین مناطق توریستی کشور و حتی خارج از کشور تبدیل شود که در نتیجه منبع درآمدی نیز برای دولت محترم خواهد بود و شرقی ترین نقطه آن، یعنی دهستان هویق قلم روی کاغذ بیاورم بقول معروف مثنوی هفتاد من کاغذ شود.

البته در اینجا این نکته را نیز نباید به باد فراموشی بسپاریم که با پیشرفت های روزافزون تکنولوژی که ره آورد آن در خطه تالش تخریب جنگل ها این موهبت الهی و خدشه دار نمودن ساختار طبیعی منطقه یعنی طبیعت خدادادی و در نهایت به نابود کردن میراث فرهنگی و زیست محیطی و مشاغل سنتی(دامداری سنتی) و وحوش بی نظیر موجود در جنگل های تالش منجر خواهد شد که جداً باید برای جلوگیری هر چه سریعتر از این ضایعه اسف بار و غیر قابل جبران که بعداً جز پشیمانی بدون سود چیز دیگری را در بر نخواهد داشت. از سوی دست اندرکاران و مسئولین محترم ذیربط تدابیر در خور توجهی اندیشیده شود و در عوض نسبت به حفظ ساختار طبیعی، طبیعت خدادادی(جنگل ها) و گونه های بسیار باارزش و بی نظیر درختان موجود در جنگل های تالش و نیز حفظ میراث فرهنگی، مشاغل سنتی خصوصاً دامداری سنتی با دادن امکانات قابل قبول، محیط زیست و گونه های بسیار باارزش و کمیاب وحوش موجود در سطح جنگل های منطقه که با وضعیت موجود امکان انقراض آنها نیز وجود دارند، عنایت بیشتری مبذول فرمایند.

حال جا دارد قبل از آنکه به شرح موضوع مورد نظر پرداخته شود ابتدا درباره معرفی تالش، آن را به روایت تاریخ مورد بررسی و ارزیابی به لحاظ قدمت این سرزمین و قوم ساکن در آن قرار می دهم.

۱ ـ استاد علی عبدلی نویسنده کتاب تالش ها کیستند درباره تالش و قوم ساکن در این سرزمین چنین می نویسد: وقتی از تالش سخن به میان می آید نباید تالشی را درنظر گرفت که تقسیمات کشوری کنونی حدود آن را مشخص نموده است؛ زیرا سرزمینی که تالش ها از دیرباز در آن سکونت داشته و دارند از شمال به بخشی از اتحاد جماهیر شوروی سابق و در داخل مرزهای ایران از یک خط کمانی به سوی شرق از سلسله جبال البرز به حوالی رودبار امتداد دارد.

۲ ـ در فرهنگ نوبهار درباره قوم تالش چنین آمده است: تالش ولایتی از گیلان که مسکن قومی است که در آن ساکن و به همین اسم و نژاد می باشند و لفظ تالش را نیز معرب کرده طالش گویند.

۳ ـ آقای محمد جواد مشکور درباره قدمت تاریخی قوم تالش می گوید: حدود سه هزار سال پیش از میلاد مردم ایران به وجود مس آگاهی پیدا کردند و کمی بعد از اختلاط مس و قلع، مفرغ اختراع شد. در همین اوان خنجر نیز ساخته شد که اهالی لرستان و تالش و در کرانه های دریای خزر خنجر زیاد بکار می بردند و صریحاً مردم تالش را از نظر سفال پزی و کوزه گری جز جماعات درجه اول بشمار آورده اند.

۴ ـ دکتر مارسل بازن فرانسوی نویسنده کتاب دوجلدی تالش، منطقه ای قومی در شمال ایران درباره تالش چنین نوشته است:

ابتدا این مسئله مطرح می شود که چه عواملی مبنای شخصیت قومی را تشکیل می دهد؟ در تالش عامل زبانی مانند آفریقای جنوبی(سیاه) و یا هندوستان نقش اصلی را بر عهده دارد و تالش ها کسانی هستند که به زبان تالشی تکلم می کنند که مانند گیلکی و تاتی یعنی زبان همسایگانشان به گروه شمال غربی زبان های ایرانی تعلق دارد.

بدیهی است کمتر کتاب تاریخی را می توان یافت که درباره تالش و قوم تالش سخن نگفته باشد.

اما دو مسئله حائز اهمیت که خداوند رحمان هنگام خلقت در سرشت این قوم نهاده بود عبارتست از:

۱ ـ شغل؛ یعنی دامداری از نوع سنتی ۲ ـ بر خلاف اینکه در گوشه و کنار شنیده می شود موسیقی چوگور که از دیدگاه تالش های اصیل منطقه اصلاً معلوم نیست که وارداتی کدام منطقه است به تالش نسبت می دهند. نگارنده وجود اینگونه و هر گونه موسیقی غیر از نی که با نی هفت بند تالشی نواخته می شود و در زبان تالشی به تالشَه لَه لَه معروف است رد کرده و آن را خلاف فرهنگ سنتی تالش می دانم. پس موسیقی اصیل تالش ها فقط آوای نی هفت بند تالشی یا تالشه له له است و لاغیر.

علی رغم اینکه تعابیر و تعاریف زیادی از سوی پژوهشگران و مورخین درباره واژه تالش و یا قوم تالش شده است و هر کسی به طریقی در مورد این قوم اظهار نموده است؛ اما در فرهنگ و آداب و اعتقادات مردم ساکن در این منطقه نه تنها نام این سرزمین تالش است بلکه ساکنان این دیار نام خود را بر این منطقه گذاشته و لقب تالش را بر آن نهاده اند؛ زیرا بنا به تعبیر و تعریف و باور ساکنین این سرزمین، تالش به کسانی اطلاق می شود که شغل شان دامداری و محل سکونت شان مناطق کوهستانی و ییلاقی می باشد و نیز پوشاک شان از جنس شال بوده و نیز کلاه شال بر سرشان می گذاشته اند و یا می گذارند. این بدین معنی است که اگر کسی دامدار بوده و در مناطق کوهستانی و ییلاقی نیز سکونت دارد و به زبان تالشی تکلم کرده، اما کلاه پشمی و یا البسه پشمی بر تن ندارد، پس تالش نیست.

لذا جا دارد یادآوری نماید به دلیل حائز اهمیت بودن چند موضوع که گویی خداوند سبحان هنگام خلقت قوم تالش آنها را در سرشت شان نهاده است توضیحاتی هر چند مختصر داده شود که عبارتند از:

۱ ـ موسیقی تالش ۲ ـ پوشش ۳ ـ زبان ۴ ـ شغل ۵ ـ ابزار دفاعی در برابر تهاجمات و همچنین در مواقع عادی به نام «لس» یا «فترَه لس» یا «سِرَه فترَه لس» و بالاخره داشتن سنت های مخصوص به خود . ۶ ـ تالشَه خلِه .

بدیهی است علاوه بر سنت های فولکلوری موجود در فرهنگ تالش بنا به تعبیر و اعتقادات سنتی ساکنان این دیار موارد فوق الاشاره را باید مجموعه فرهنگی قوم تالش اعم از سنتی و یا صنعتی تحت الشعاع قرار داده و در جهت معرفی این قوم با مد نظر قرار دادن موارد مذکور که بعداً در مورد هر یک از آنها توضیحات لازم داده خواهد شد اقدام نمود. و همچنین ۷ ـ «تالشَه ساز»، ۸ ـ تالشَه فوزَه».

۱ ـ «لَه لَه» یا «تالشَه لَه لَه»:

یعنی نی هفت بند تالش که بنظر نگارنده تنها ابزار و آلت موسیقی تالش می باشد.

متآسفانه بعضاً در گوشه و کنار شنیده می شود «موسیقی ای تحت عنوان چوگور جزء موسیقی تالش» و یا «اصالت این موسیقی (چوگور) را به فرهنگ و هنر تالش نسبت می دهند».

در اینجا باید به استحضار برسانم نه اینکه «موسیقی چوگور» هیچگونه ارتباطی به موسیقی تالش نداشته و ندارد و نیز نخواهد داشت بلکه تالش ها و کلیه افرادی که به زبان تالشی تکلم می نمایند هیچگونه شناختی از واژه ای چون چوگور ندارند و حتی به درستی قادر به تلفظ آن نیز نمی باشند و چوگور از نظر فرهنگی هیچگونه ارتباطی با آلت موسیقی سنتی قوم تالش معروف به نی هفت بند یا  تالشَه لَه لَه  نداشته و ندارد. اگر این موسیقی وارداتی هم باشد و کسانی که بخواهند آن را در فرهنگ تالش جا بیندازند و جزء موسیقی تالش قلمداد کنند اشتباهی بس بزرگ و در عین حال جبران ناپذیر است.

لذا وظیفه خطیر دست اندرکاران مجتمع فرهنگی کشور است که بدون بررسی و تحقیقات لازم و همه جانبه از پخش و نشر مسائل جعلی و غیر واقع و یا خلاف واقع جداً خودداری نموده و انشاالله با رعایت ضوابط به مسائل فرهنگی کشور در اقصی نقاط کشور ایران اظهار نظر فرمایند و بجاست که یادآوری نماید داستان حماسی «لِدولِه» و «مَمود بِه»  در  اعصار گذشته در خطه تالش اتفاق افتاده که خواهر به اسارت گرفته شده در غیاب برادران خود توسط مهاجمان در مسیر حرکت با آوای دلنشین نی هفت بند تالشی یا  تالشَه لَه لَه برادرانش را با آهنگ «لِدو بِه مَمود بِه و یا لِدولِه مَمود بِه» یعنی «لِدو بیا، محمود بیا» از واقعه اتفاق افتاده جهت امداد مطلع می نماید، خود دلیل بسیار محکم و مستدل و مبین و موید آن است در دوران بسیار گذشته که عده ای آن را به مغول ها نسبت می دهند و شاید هم قبل از حمله مغول ها اتفاق افتاده باشد تنها آلت موسیقی تالش نی هفت بند تالشی (تالشَه لَه لَه) بوده است که عموم تالش ها و تالش زبان ها نه اینکه به این باورند بلکه قطعه موسیقی لِدولِه و مَمود بِه را که با نی هفت بند تالشی یا تالشَه لَه لَه نواخته شده و دارای قدمت بسیار کهن نیبز می باشد آن را به عنوان آهنگ یا موسیقی ملی قوم خود که از نیاکانشان به یادگار مانده و دارای جذابیت خاصی نیز بوده و واقعاً هم دلنشین می باشد، می دانند. شرح کامل این داستان حماسی عجین شده با موسیقی تالشی در قسمت داستان ها داده خواهد شد.

۲ ـ پوشش یا لباس های سنتی مردم تالش: همانگونه که تنها آلت موسیقی سنتی قوم تالش نی هفت بند تالشی یا تالشَه لَه لَه می باشد، لباس های سنتی مردم این دیار نیز به طور صد در صد از جنس شال های پشمی می باشد.

۳ ـ زبان مردم تالش: زبان رسمی و سنتی قوم تالش، فقط تالشی است و بنابراین تالش زبان ها باید درباره ی فرهنگ و آداب و سنن و موسیقی تالش و آلت رایج آن در منطقه تالش اظهارنظر نمایند.

۴ ـ شغل سنتی مردم تالش: بنا به تعبیر و اعتقادات فرهنگی ساکنین این دیار از بدو خلقت شغل سنتی قوم تالش دامداری بوده که هنوز هم، پرورش و نگهداری دام از نوع سنتی می باشد و مشاغل دیگر بعداً رواج پیدا کرده اند.

۵ ـ ابزار دفاعی مردم تالش: این ابزار عبارتست از چوبدستی برشته ای از جنس درخت ازگیل(به تالشی فتر) که با مهارت خاصی آن را ابتدا از روی آتش می سوزانند بطوریکه پوشتش را طوری از بین می برند که به بدنه آن ضربه ای وارد نشود. بعد از این کار چوبدستی را با روغن(کره) مالش داده و در نهایت حداقل به مدت ۲۴ ساعت آن را زیر پهن گاو می گذارند تا کاملاً بدنه آن قرمز شود.

بدیهی است پس از انجام این کار سر و ته ان را کاملاً گرد کرده و بخاطر اینکه ترک بر ندارد یک عدد سکه به طرف دستگیره آن نصب کرده و سپس با یک تکه پارچه کهنه که ان را آغشته به مایع موم زنبور عسل می کنند دور دستگیره بسته و طرف دیگر آن را نیز با یک تکه حلب که معمولاً توسط آهنگران و تعمیرکاران لوازم خانگی انجام می گیرد با مهارت خاصی می بندند که به این کار به زبان محلی «بَست» یا «بَست گِتِه» می گویند تا چوبدستی در برابر ضربات وارده و یا گرما و سرما دچار ضایعات ترک خوردگی نشود(به این چوبدستی «پِرَه جَندَه فترَه لس» نیز می گویند).

اگر اغراق نباشد باید به استحضار برساند که استحکام این چوبدستی کمتر از آهن آلات نمی باشد که به زبان تالشی به اینگونه چوبدستی ها که اولین ابزار دفاعی قوم تالش بوده و هست «لس» یا «فترَه لس» و یا «سِرَه فترَه لس» و یا «بَست گِتَه سِرَه فترَه لس» می گویند که این چوبدستی همواره در دست هر چوپان و رهگذر و دوره گرد و سواره و پیاده در این خطه مشاهده می شود.

۶ ـ «خلِه» یا «تالشَه خلِه»: یعنی اینکه تالش ها در پای کوه ها و یا ییلاقات جهت پیغام رسانی و یا اطلاع دادن به همدیگر از کاری، خبری و یا واقعه ای با صدای بسیار قوی اسم فرد مورد نظر را گرفته و آن را صدا زده و پس از شنیدن، جواب پیغام را نیز با صدای بلند به آن می رساند و همچنین موقع کوچ کردن و یا در مسیر راه های ییلاقی و کوهستانی نیز «خلِه» می کنند که جنبه تفریحی و سرگرمی داشته و جزء سنت های دیرینه مردم این دیار می باشد.

۷ ـ تالشَه ساز: یعنی خواندن آوازهای محلی تالشی در شب نشینی ها، جشن های سنتی، کوچ کردن ها و نیز در راه های کوهستانی و جنگلی و ییلاقی.

۸ ـ تالشَه فوزَه: یعنی آوازهای تالشی را با صوت محلی نواختن که بخصوص در جنگل ها و جاده های ییلاقی و ییلاقات که دلنشینی این صوت های محلی تالشی که از طریق دهان نواخته می شود بدون اغراق کمتر از آواهای موسیقی نمی باشد.

معمولاً دامداری و پرورش دام در خطه تالش به سه صورت می باشد:

*دسته اول کسانی هستند که به زبان تالشی به «رَمَه دار» معروف هستند که بیش از ۹۰ درصد دامهای شان را گوسفندان و حدود ۵ درصد را گاو و مابقی را بز تشکیل می دهد.

*دسته دوم دامدارانی هستند که به زبان تالشی به آنها «بز دار» می گویند که بیش از ۹۰ درصد دامهای شان را بز و حدود ۵ درصد را گوسفند و مابقی را گاو تشکیل می دهد.

*دسته سوم دامدارانی هستند که به زبان تالشی به آنها «گادار» یا «گالیش» می گویند که بیش از ۹۰ درصد دامهای شان را گاو و حدود ۵ درصد را بز و مابقی را گوسفند تشکیل می دهد.

بدیهی است گروه دیگری نیز در خطه تالش وجود دارند(البته تعداد این افراد در هر منطقه از قبیل شهر و بخش از ۵ الی ۱۰ نفر تجاوز نمی کند) که دارای گله اسب نیز می باشند. به زبان تالشی به آنها «ایلخی دار» یا «اِلخی دار » می گویند.

لازم به توضیح است که پرورش اسب بصورت «ایلخی» تنها پیشه این افراد نیست؛ زیرا ممکن است اینگونه افراد هم کشاورز باشند و هم دارای «ایلخی» و یا هم دامدار باشند و هم دارای «ایلخی اسب».

نژاد اسب های بومی تالش و فومنات از نظر تیز رویی خصوصاً در مسیرهای کوهستانی و صعب العبور و نیز باربری و همچنین زیبایی یکی از بهترین نژادها می باشند.

دامداری در تالش

 گوسفند: تالش ها به زبان تالشی به گوسفند «گوسَند»، به مجموعه دامهای یک دامدار، «رَمَه»، به مجموعه گوسفندان چوپان یا چوپان هایی که فاقد علفچر(مرتع و ییلاق و جنگل) جهت تعلیف دامهای شان می باشند و طبق قراردادهای خاصی با دامداران دارای علفچر، دامداری می کنند «پَشیَرَه مال» یا «دَکَردَه مال» و یا «موزورَه مال» و «شومنَیَه مال یا شونَیَه مال»، به مجموعه گوسفندان افرادی که نه دارای علفچر هستند و نه دارای شغل دامداری، اما تعدادی گوسفند را که معمولاً از ۲۰ رأس نباید بیشتر باشد خریداری کرده و جهت نگهداری بر اساس این قرارداد سنتی دامداران خطه تالش که صاحبِ مال، وجهی بابت نگهداری گوسفندان خریداری شده نیز به دامدار نمی پردازد، اما دامدار در قبال نگهداری شان از شیر گوسفندان مورد بحث برای تبدیل به پنیر و یا هر محصول دیگری به نفع خودش استفاده می کند. بعلاوه اینکه در فصل پاییز (اوایل فصل پاییز) که هنگام پشم زنی(پشم چیدن) گوسفندان می باشد و در فرهنگ سنتی تالش به «پاییزَه رَمَه بری» معروف است، با توجه به تعداد گوسفندان یک الی ۲ بره که در اصطلاح تالشی به «یَسالَه» یا «یَکسالَه» معروف است نیز برای خودش برمی دارد  و ضمن اینکه پشم گوسفندان مالِ صاحبِ شان هست، از طرفی صاحبِ مال نیز طبق قرارداد سنتی مجاز نخواهد بود که تعداد گوسفندان را بیش از حد معمول قرارداد اضافه نگهدارد که در نتیجه برای اینکه نسبت به قرارداد سنتی پایبند باشد و به آن احترام بگذارد با فروش تعدادی از بره های نر«نِرَه یَسالَه» و یا گوسفندان مسن و نحیف، و یا تعدادی گوسفند، مجدداً جهت نگهداری، تحویل دامدار می دهد و به آن «بدار و بهَر» گویند.

البته لازم به توضیح است که علاوه بر موارد عنوان شده درباره دامداری در نوع «بدار و بهَر»، یکسری مساعدت های داخلی و خودمانی بصورت متقابل نیز از قبیل اینکه صاحبِ مال مثلاً در فصل زمستان خصوصاً زمستان هایی که دارای

هوای خیلی سرد همراه با بارش برف های سنگین باشد، در نگهداری گوسفندان با دامدار همکاری می کند و یا دامدار نیز هر ساله در فصول بهار و تابستان مقداری پنیر و کره و … به عنوان سوغاتی به صاحبِ مال داده و ایشان نیز در عوض مثلاً مقداری برنج و وسایل دیگری به نگهدارنده مال می دهند، وجود دارد.

به زبان تالشی به گوسفند ماده،«گوسَند»، به گوسفند نر(قوچ)، «نِر»، به گوسفند نری که بیش از سه سال سن داشته باشد که اینگونه قوچ ها را معمولاً برای فصل جفتگیری گوسفندان چندین سال نیز نگه می دارند و از نژاد و مرغوبیت خوبی نیز برخوردارند، «زی کَردَه نِر» و به اینگونه قوچ ها که اگر هفت سال سن داشته باشند و بخاطر اینکه چون هفت سال پشم آن را چیده اند، «هَف برَه نِر» گویند.

به بره ماده، «موهَه وَرَه»، به بره نر، «نِرَه وَرَه»، به بره یا بره هایی که در سنین ۶ ماه الی یکسالگی باشند به آنها، «یَسالَه» و اگر ماده باشند، «موهَه یَسالَه» و اگر نر باشند به آنها، «نِرَه یَسالَه»، به بره هایی که بین سنین یک تا ۲ سالگی قرار دارند به آن، «کاوی» و اگر ماده باشند، «موهَه کاوی» و اگر نر باشند، «نِرَه کاوی» و به گوسفندانی که کهنسال می شوند، «کَنَه گوسَند» و اگر نر(قوچ) باشند به آنها «نِر» یا   «زی کَردَه نِر» می گویند. به زبان تالشی به کلیه گوسفندان ماده ای که دارای هر رنگی نیز باشند اما از شاخ های کوتاهی برخوردار باشند به آنها «کَلِن» یا «کَلِنَه گوسَند» گویند.

به زبان تالشی به کلیه گوسفندان نری که دارای هر رنگی هم باشند اما فاقد شاخ باشند با همان رنگ به آنها « کولَه» یا «کولَه نِر» گویند.

«گَدَه وَرَه»: به کلیه بره هایی که مادرشان را از دست داده باشند به آنها «گَدَه وَرَه» یا «یَتیمَه وَرَه» گویند.

 

-دامداری در تالش

 «شیر مَستَه وَرَه»:

به بره یا بره هایی گویند که از بدو تولد تا حداقل مدت ۲ الی ۳ ماه بخاطر هر چه بهتر پروار کردنشان که معمولاً از سوی تازه دامادها برای مراسم، (خیشابِندون»(دید و بازدید عید سال نو) برای رفتن به خانه عروس سفارش داده می شود و به آن نه اینکه علف نمی خورانند بلکه از شیر چند گوسفند غذایش تأمین می شود و به همین خاطر، به اینگونه بره ها «شیر مَستَه وَرَه» می گویند که گوشت آنها واقعاً بی نظیر و زبانزد عام وخاص می باشد.

«گا وَرَه»: به گاو یا گاوهایی که گوساله شان تلف می شود و بخاطر عدم دسترسی به گوساله و نیز بخاطر اینکه شیر گاو به هدر نرود، بره ای را جایگزین گوساله اش می کنند و گاو را با بره آشنا نموده و روابط مادر و فرزندی بین انها ایجاد می کنند که به اینگونه بره ها به زبان تالشی،«گا وَرَه» می گویند.

«بور دیم» یا «بور دیمَه گوسَند»: گوسفند یا گوسفندانی که رنگ پشم آنها کلاً سفید و از ناحیه سر و کله خرمایی رنگ و از ناحیه پیشانی تا آبخور نیز دارای خط سفیدرنگی باشند به آن، «بور دیمَه گوسَند» گویند. اگر نر باشد به آن «بور دیمَه نِر» و اگر بره ماده باشد به آن «بور دیمَه موهَه وَرَه» و اگر بره نر باشد به آن «بور دیمَه نِرَه وَرَه» و اگر در سنین بین ۶ ماهگی الی یکسالگی قرار داشته و ماده باشد به آن «بور دیمَه موهَه یَسالَه» و اگر نر باشد به آن «بور دیمَه نِرَه یَسالَه» و اگر در سنین بین یک الی ۲ سالگی بسر ببرد و ماده باشد به آن «بور دیمَه موهَه کاوی» و اگر نر باشد به آن «بور دیمَه نِرَه کاوی» و اگر کهنسال بوده و ماده باشد به ان «بور دیمَه کَنَه گوسَند» و اگر نر باشد به آن «بور دیمَه کَنَه نِر» یا «بور دیمَه کَنَه زی کَردَه نِر» گویند.

«بَنَفش» یا «بَنَفشَه گوسَند»: به گوسفند یا گوسفندانی که رنگ پشم شان کلاَ نیلی کم رنگ باشد به آن «بَنَفشَه گوسَند» گویند. لازم بذکر است نامگذاری این نوع گوسفندان بر اساس «بوردیمَه گوسَند» انجام می شود.

«خالَه گوسَند»: به گوسفند یا گوسفندانی که رنگ پشم شان کلاً سفید و درناحیه سر و کله و نیز از زانوها به پایین دارای لکه های سیاه رنگ باشند به آن، «خالَه گوسَند(خال دار)» گویند.

«بور چِم»: به گوسفند یا گوسفندانی که رنگ پشم شان کلاً سفید و فقط دور چشمهایشان خرمایی رنگ باشد به آنها، «بور چِم» یا «بور چِمَه گوسَند»گویند.

«شَکَرییَه گوسَند»: به گوسفند یا گوسفندانی که رنگ پشم شان قرمز مخلوط با سفید باشد به آن، «شَکَرییَه گوسَند» گویند.

«سییا چِم»: به گوسفند یا گوسفندانی که رنگ پشم شان کلاً سفید و فقط دور چشمهایشان سیاه باشد به آن، «سییا چِم» یا «سیا چِمَه گوسَند» گویند.

«تریَه چِمَه گوسَند»: به گوسفند یا گوسفندانی که دارای چشمان تیز و برجسته ای باشند به آنها، « تریَه چِمَه گوسَند» گویند.

«ایسبییَه گوسَند»: به گوسفند یا گوسفندانی که رنگشان کلاً سفید باشد به آنها، « ایسبییَه گوسَند» گویند.

«سِرَه گوسَند»: به گوسفند یا گوسفندانی که رنگ پشم آنها قرمز می باشد به آنها، « سِرَه گوسَند» گویند.

«سییا گوسَند»: به گوسفند یا گوسفندانی که رنگ پشم شان کلاَ سیاه باشد به آنها، « سییا گوسَند»گویند.

مهر نیوز

 «خال دیم» یا «خال دیمَه گوسَند»: به گوسفند یا گوسفندانی که رنگ پشم آنها کلاَ سفید و از ناحیه صورت سیاه و از جلوی پیشانی تا آبخور سفید رنگ باشد به آنها، « خال دیمَه گوسَند» گویند.

«سییا دیمَه گوسَند»: به گوسفند یا گوسفندانی که رنگ پشم آنها کلاَ سفید و فقط از ناحیه سر و کله خصوصاَ از ناحیه صورت سیاه باشد به آنها، « سییا دیمَه گوسَند» گویند.

«دیزی»: به گوسفند یا گوسفندانی که رنگ پشم آنها کلاَ سفید و از ناحیه پیشانی دارای دو خط یشمی رنگ بصورت موازی که از کنار چشمهایشان بطرف آبخور(آبشخور) آن کشیده شده اند، باشد به آنها، « دیزییَه گوسَند» گویند.

«مرَه دار» یا «مرَه دارَه مال»:به کلیه گوسفندان، گاوها و بزها، از اینکه نر باشند یا ماده، کوچک باشند یا میانسال، سفید باشند یا سیاه و قرمز و کلاَ دارای هر رنگی نیز باشند، چنانجه در زیر گلویشان دو عدد مهره تسبیح مانند(تقریباَ به اندازه دو عدد فندق یا خرما)، آویزان باشد با همان رنگ و جنس و سن، اعم از اینکه بز باشد یا گوسفند یا گاو، به آنها، «مرَه دارَه مال» گویند.

بعنوان مثال: اگر گوسفند، ماده سیاهرنگ باشد به آن، « مرَه دارَه سییا گوسَند»، اگر بره نر باشد به آن، «مرَه دارَه سییا نِرَه وَرَه» گویند. اگر بزِ ماده سفیدرنگی باشد به آن، «مرَه دارَه ایسبییَه مواَ بز» و اگر در سنین بین یک الی دوسالگی بسر برد به آن، «مرَه دارَه ایسبییَه نِرَه بزَه کی یار» گویند که اینگونه دام به ندرت مشاهده می شود.

«کولَه» یا «کولَه نِر»: به کلیه گوسفندان نر(قوچ ها) که در هر سن و سالی قرارداشته و یا هر رنگی داشته باشند، اما فاقد شاخ باشند، با همان سن و رنگ به آنها، «کولَه» یا «کولَه نِر» گویند.

بعنوان مثال: به گوسفندان یا گوسفندان نری که رنگ پشم آنها کلاَ سفید و فقط دور چشمهایشان سیاه باشد به آن، «سییا چِمَه کولَه نِر» گویند، اگر بره نر باشد به آن، «سیا چِمَه کولَه نِرَه وَرَه»، اگر در سنین بین ۶ ماهگی الی یکسالگی قرار داشته باشد به آن، «سییا چِمَه کولَه نِرَه یَسالَه»، اگر در سنین بین یکسالگی الی دو سالگی قرار داشته باشد به آن، «سییا چِمَه کولَه نِرَه کاوی»، اگر کهنسال باشد به آن، «سییا چِمَه کَنَه کولَه نِر» یا «سییا چِمَه کولَه زی کَردَه نِر» گویند.

«ای برَه نِر» تا «هَف برَه نِر»، «ای برَه نَچَه» تا «هَف برَه نَچَه»: در زبان تالشی «ای بر» به یکبار پشم یا موهای دام را زدن گویند و «هَف بر» نیز به

هفت بار موها و پشم های دام را زدن می گویند. توضیح اینکه دامداران تالش معمولاً سن گوسفند نر(قوچ ها) و بزهای نر را بر اساس تعداد سالهایی که پشم و موهای آنها را می زنند، محاسبه می کنند. مثلاً اگر پشم گوسفند و یا بز نری را

سه سال زده باشند به زبان تالشی به آنها «سِه برَه زی کَردَه نِر» و «سِه برَه کَلَه نَچَه» می گویند که از یکسال تا هفت سال متغیر می باشد. بدیهی است نامدارترین و معروفترین آنها، اعم از اینکه گوسفند نر باشد یا بز نر، همان دام، هفت ساله یا «هَف بر» می باشد که در موقع اسم بردن، رنگشان نیز مدنظر قرار می گیرد.

«کَعواَ گوسَند» یا «کَهواَ گوسَند»: به گوسفند یا گوسفندانی که رنگ پشم آنها نیلی می باشد به آنها، « کَعواَ گوسَند»، اگر نر باشد به آن، « کَعواَ نِر»، اگر بره باشد به آن، « کَعواَ موهَه وَرَه» گویند.

«کاتَه گوسَند»: به گوسفند یا گوسفندان ماده ای که دارای گوشهای کوچک هستند در زبان تالشی به آنها، « کاتَه گوسَند»یا «کاتَه موهَه گوسَند» گویند.

در اینجا لازم به توضیح است اگر مجموعه گوسفندان؛ اعم از اینکه دارای هر رنگ و سن و جنسی بوده؛ اما دارای گوشهای کوتاه باشند با همان جنس و سن و رنگ از آنها بعنوان «کات» نام می برند. مثلاً اگر رنگ پشم گوسفند سیاه و در سنین بین یک الی دو سالگی قرار داشته و ماده باشد به زبان تالشی به آن، «کاتَه سییا موهَه کاوی» گویند.

«سَعواَ گوسَند»: به گوسفند یا گوسفندانی که رنگ آنها سفید و فقط دور گردنشان سیاه باشد به آنها، « سَعواَ گوسَند» گویند.

«بورَه گوسَند»: به گوسفند یا گوسفندانی که رنگ پشم آنها کلاَ سفید و سر و کله و گردنشان خرمایی رنگ باشد به آنها، « بورَه گوسَند» گویند.

در فرهنگ و اعتقادات سنتی مردم تالش که همچنان نیز پابرجا می باشد، هرگز اسم گرگ را نه در کنار دام بلکه در هیچ جایی عنوان نکرده و بر زبان نمی آورند؛ زیرا اعتقاد دارند که اگر عضوی از اعضاء خانواده دامداران و یا یکی از چوپانها نام گرگ را ر زبان جاری کند، همان روز یا همان شب گرگ به گله هایشان حمله ور خواهد شد. لذا هنگامی که گوسفندی، بزی یا بره ای طعمه گرگ شود و چوپان گله بخواهد آن را برای کسی بگوید و یا صاحب دام را از جریان اتفاق افتاده مطلع نماید، هرگز و به هیچ وجه نمی گوید که گرگ گوسفند یا بزی را دریده است، بلکه ضمن اسم بردن از گوسفند مورد نظر و یا هر بز و بزغاله ای و بره ای با رنگ و جنس آن، می گوید: مثلاً «فلان مال(اعم از نوع و جنس و سن آن) تَرسَه» یا مثلاً «فلان گوسَند تَرسَه»= یعنی «فلان گوسفند طعمه گرگ شد».

توضیح اینکه کلمه «تَرسَه»، در فرهنگ سنتی تالش یعنی اینکه توسط گرگ تلف شد(دریده شد) یا طعمه گرگ شد.

( توضیحات منبع در خصوص نویسنده مقاله: آقای تقی اسکندری از محققان قدیمی فرهنگ تالش می باشند که همکاری تنگاتنگی با رادیو داشته اند. ایشان مجموعه کاملی را درباره فرهنگ دام و دامداری بصورت آماده دارند و درصدند تا آن را به زیور چاپ آراسته نمایند. ضمناً از روی تحقیقات ایشان در دهه اخیر حدود ۵۰۰۰ دقیقه فیلم های مستند در شبکه های مختلف ساخته شده است. ویژه شاندرمن برای این محقق تالش آرزوی موفقیت دارد.«ویژه شاندرمن»)

منبع: ویژه شاندرمن ۴

منابع عکسها: مهرنیوز-فارس نیوز-سوباتان دات آی آر.

همچنین ببینید

جایگاه اسب و سوارکارى در نزد تالشان دلاور و چابک سوار

تالشان از جمله اقوامی هستند که شاید بشود گفت از تفریحاتشان، استفاده از اسب و سوارکاری در بین آنان نزدیک به طول حیات ایشان قدمت دارد.

۳ دیدگاه

  1. ممنون از شما بخاطر مطالب ارزنده و زیبا

  2. واقعا درود بر شما استاد تقی اسکندری
    بنده به عنوان شاغل تولید کننده کشاورزی وفعال دام و طیور همیشه دغدغه دارم مبادا فرهنگ عشایری، بومی ، اقوام ایرانی از بین برود واین گنجینه گرانبها که هزاران سال وصدها نسل در شکوفایی آن کوشیده آمد ازبین برود خدارو شکر که افرادی دلسوز هنوز وجود دارند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.