محمد رضا خلعتبری
شهرستان لریک و دشت مغان ، واقع درتالش آن سوی آستارا رود ، برای نخستین بار در سالهای ۹۱-۱۸۹۰ به وسیله ژاک دمرگان و برادرش هنری د مرگان ، مورد پژوهش باستان شناسی قرار گرفت . در آن پژوهش شمار زیادی سردابه و گورهای عظیم سنگی شناسایی شد و در آن ها اشیایی متعلق به دوره های مفرغ و آهن « سده های ۷ تا ۱۴ پ.م » به دست آمد.
بررسی آن اکتشافات نشان داد که نواحی مذکور یکی از پنج مرکز مهم تولید آهن و مفرغ و ساخت اشیاء فلزی جنوب قفقاز در آن دوران بوده . آن پژوهش همچنین از وجود تمدنی خبر می دهدکه مراجع علمی شوروی سابق آن را ( تمدن تالش – مغان ) نامیده اند ” انسیلکوپدیای آذربایجان جلد ۹ ” .
برادران مورگان در همان سال ها حفاری هایی نیز در تالش جنوبی ، روستا های مریان و نوئه دی ( آق اولر) ، انجام دادند و در آن جا هم آثار ی مشابه آثار تمدن تالش – مغان به دست آوردند که گزارش آن در کتاب ” هیئت علمی فرانسه در ایران ترجمه کاظم ودیعی چاپ انتشارات چهر تبریز آمده است ” دومین پژوهش باستان شناسی در روستاهای مریان و نوئه دی نیز چند سال پیش به وسیله هیئت باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی به سرپرستی محمد رضا خلعتبری انجام گرفت.
«تالش» با چشم اندازی زیبا، نام منطقه ای وسیع و سرسبز در شمال و شمال غرب استان گیلان است که از سویی کوه های سر به فلک کشیده البرز و از سوی دیگر دریای خزر آن را در برگرفته است. این منطقه با بخش های مختلف جلگه ای، کوهستانی و جنگلی در روزگاران کهن به سرزمینی گفته می شد که از شمال به آلبانیای قفقاز، از شرق به دریای خزر، از جنوب به سفیدرود و از غرب به دشت و پهنه اردبیل مغان و منطقه کوهستانی نیر و سراب می رسید. در این سرزمین قومی همنام، یعنی تالشی ها زندگی می کنند که به دلیل عدم انجام برنامه پژوهشی هدفمند اطلاعات چندانی از ادوار گذشته آنان در متون تاریخی وجود ندارد. برخی بر این باورند که تالشان همان کاوسیان یا کاتوزیانند که در نواحی کوهستانی این سرزمین زندگی می کردند. در کتاب ایران در عهد باستان نیز آمده، کادوسیان مردمی بودند که در گیلان جای داشتند و ظاهراً نیاکان تالشی های کنونی بوده اند. همان نواحی تالش شمالی به دنبال ۲ دورده جنگ های طولانی ایران و روسیه تزاری در زمان سلطنت فتحعلیشاه قاجار و عقد ۲ قرارداد ننگین گلستان و ترکمانچای در سال های ۱۲۱۸ و ۱۲۴۱ قمری به عنوان غرامت جنگی به روس ها واگذار شد و این واگذاری بهایی بود که تالشان برای بقای حکومت قاجار به روس ها پرداختند. متأسفانه با وجود حساسیت منطقه به لحاظ سیاسی، فرهنگی و طبیعت بی بدیلی که به این منطقه ارزانی شده، دانش و آگاهی ما از فرهنگ های کهن این سرزمین بسیار اندک است، چرا که تا انقلاب اسلامی و به عبارتی دقیق تر تا یک دهه گذشته باستان شناسی در تالش نامی ناآشنا بوده است.
صرف نظر از کارهای اولیه ژاک دمرگان در فاصله سال های ۱۹۰۱- ۱۸۸۹ میلادی برای شناسایی فرهنگ و تمدن تالش که چاپ کتاب مطالعات جغرافیایی هیأت علمی فرانسه در ایران حاصل آن بوده و نیز تلاش های پراکنده سال ۱۳۵۱ از سوی باستان شناسان ایرانی، تالش تا سال ۱۳۷۱ که فصل جدید فعالیت های پژوهشی و مطالعات باستان شناسی منطقه آغاز شد، در پناه جنگل های انبوه و مه آلود خود از نظر پنهان و کار پژوهشی هدفمند در آن صورت نگرفته بود.مطالعات آغازین این سرزمین پس از انقلاب اسلامی براساس یک برنامه اضطراری شروع شد و این مقدمه ای بود تا ظرفیت های فرهنگی و گردشگری منطقه بیش از پیش شناخته شود. بررسی های باستان شناسی تالش کاورش های باستان شناختی تالش به صورت هدفمند به سرپرستی محمدرضا خلعتبری، عضو هیأت علمی و مدیر وقت پایگاه میراث فرهنگی و گردشگری تالش از سال ۱۳۷۸ براساس برنامه های مصوب پژوهشی سازمان میراث فرهنگی کشور آغاز شد و تاسال ۱۳۸۶ ادامه یافت.
کاوشهای انجام گرفته در منطقه و چاپ نتایج آن در ۵ جلد، بستر مناسبی را در شناخت فرهنگ دیرپای منطقه فراهم کرده و گستره آگاهی و دانش ما از ساختارهای فرهنگی تالش را که پیش از این تنها به کتاب هایی همچون مطالعات جغرافیایی هیأت علمی فرانسه در ایران و کتاب خاطرات هیأت علمی فرانسه در ایران محدود می شده افزایش داده است. خلعتبری، در ارتباط با سابقه فعالیت های باستان شناسی تالش، این منطقه را نخستین نقطه از خاک گیلان می داند که پذیرای هیأتی باستان شناسی شده است. هیأتی که پس از عقد قرارداد انحصاری مظفرالدین شاه با دولت فرانسه به ایران آمد و اساس آن انجام هرگونه کاوش، تحقیق و کشف اشیای عتیقه در سراسر خاک ایران به انحصار دولت فرانسه درآمد و ژاک دمرگان به این منظور و به عنوان عامل سیاست این کشور راهی ایران شد. دمرگان در فاصله سال های ۱۹۰۱- ۱۸۸۹ قصد انجام مطالعات علمی سفری به مناطق جنوبی دریای خزر کرده و در تالش ایران در محوطه هایی همچون مریان، نوئه دی (آق اولر)، حسن زمینی، شیرشیز، قیلاخانه، مرداغی، جالیک و نمین در خاک استان اردبیل فعلی و در تالش روسیه تزاری در حوزه لنکران، دره لالوار، دیبده به بررسی و گمانه زنی می پردازد که به کشف آثاری از نیمه دوم هزاره دوم و آغازین سده های هزاره اول قبل از میلاد منجر می شود. خلعتبری درباره حضور دمرگان در این منطقه با اشاره به این که کارهای پژوهشی وی در همین مرحله پایان نیافت، می گوید: وی یک بار دیگر به کمک و همراهی برادرش هنری و به منظور تکمیل مطالعات خود راهی تالش شد که حاصل دستاوردهای این فصل نیز از سوی دمرگان در کتابی با عنوان مطالعات جغرافیایی هیأت علمی فرانسه در ایران و کتاب خاطرات هیأت علمی فرانسه در ایران که از سوی برادرش تألیف شد به چاپ رسید. این عضو هیأت علمی در توصیف کارهای پژوهشی دمرگان، می گوید: با فعالیت های دمرگان در منطقه تصور می شد ساختارهای فرهنگی تدوین شود، اما عملاً این طور نشد و تا مدت۷۰ سال در پناه جنگل های انبوده و مه آلود از نظر دستگاه های فرهنگی کشور پنهان ماند. تا این که در سال ۱۳۵۱ در دو محوطه دو خالکوه و تلارک در جنوب اسالم کاوش های جدیدی آغاز شد. کشف آثاری از نیمه دوم هزار اول قبل از میلاد ماحصل این کاوش ها محسوب می شود که که متأسفانه گزارشی از آن در دست نیست.
با توجه به مطالب ارائه شده، مجموعه فعالیت های باستان شناسی تالش تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران با در نظر گرفتن قدمت منطقه اندک بود و کاوش های باستان شناختی در این منطقه براساس یک برنامه اضطرای در سال ۱۳۷۰ آغاز شد. در زمستان سال ۱۳۷۰ در هنگام عملیات راهسازی در مسیر جاده پونل به خلخال و میانه در مقطع روستای ییلاقی و سکه تیغه ماشین آلات راهسازی به چند گورستان باستانی برخورد کرد که با دخالت مأموران حفاظت آثار باستانی مستقر در ماسال از ادامه کارشان جلوگری و موضوع پیگیری می شود. بازدید از محوطه خاکبرداری شده و قدمت گورهای باستانی کاوش این مکان را اجتناب ناپذیر می کند. این اتفاق مقدمه ای بر هدایت کاوش های باستان شناختی به سمت تالش می می باشد، زیرا فعالیت های پژوهشی تا آن زمان در حوزه رودبار و بویژه ۲ سوی سفیدرود متمرکز بوده است. کاوش گورستان باستانی و سکه در یک فصل انجام شد که به آثاری از دوره اشکانی منتهی و در ادامه آن دره شفا رود تا مرز خلخال مورد بررسی شد که منجر به کشف محوطه باستانی میانرود و کاوش آن در سال ۱۳۷۲ شد.
با کاوش محوطه باستانی میانرود و دستیابی به آثار ارزشمندی از نیمه دوم هزاره اول قبل از میلاد دره کرگانرود جنوبی که ی محور استقراری از روزگار کهن به شمار می رود، مورد بررسی و شناسایی قرار گرفت. در این منطقه محوطه باستانی اسب سرا در ییلاق شکره دشت که قبور کلان سنگی از نوع دلمن در سطح زمین کاملاً قابل شناسایی بود، برای کاوش های باستان شناسی انتخاب شد، اما به دلایلی کارهای پژوهشی تالش پس از کاوش گورستان باستانی میانرود در سال ۱۳۷۲ تا مدت ها دچار وقفه شد و گورستان اسب سرا در سال ۱۳۷۷ در برنامه پژوهشی سازمان قرار گرفت.
این محوطه و محوطه باستانی مریان بدون شک یکی از بزرگ ترین گورستان های پیش از تاریخ و تاریخی استان به شمار می رود، مشاهده وسعت کاوش های غیرمجاز، بافت معماری قبور و آثار کم نظیر آن منجر به تعیین حریم، کاوش و نجات بخشی و ثبت این محوطه تاریخی در فهرست آثار ملی به سال ۱۳۷۸ شد.
کارهای پژوهشی محوطه باستانی مریان در سال ۱۳۷۸ آغاز شد و در زمستان همان سال در فهرست آثار ملی به ثبت رسید و تا سال ۱۳۸۱ ادامه یافت.
گورستان عظیمی بالغ بر ۴۰۰ هکتار مساحت کشف و بیش از ۶۰ گور در آن کاوش شد. در این گورها اجساد، همراه با ظروف سفالی و مفرغی، ادوات جنگی و وسایل تزیینی دفن شده بود که بیانگر اعتقاد مردمان عصر آهن به زندگی پس از مرگ به شمار می رود.
دلیل باقی ماندن اسکلت ها را پس از سالیان دراز در این گورستان ها، قلیایی بودن خاک این نواحی می باشد. بررسی های آثار مکشوفه حکایت از آن دارد که این محوطه باستانی از آغازین سده های هزاره اول قبل از میلاد تا پایان دورده ساسانی برای استقرار مورد استفاده قرار گرفته است. محوطه باستانی مریان مجموعه ای از محوطه های گورستانی است که در جای جای آن شکل گرفته و به احتمال قوی فضای خالی میان گورستان ها مکان های استقراری بوده که به علت به کارگیری مصالح زایل شوند در ساختار آنها به کلی از بین رفته و اثری از آن به جای نمانده است.
زمانی که هیأت علمی کاوش های باستان شناسی تالش در محوطه باستانی مریان به کاوش اشتغال داشت، با توجه به شرایط طبیعی بزرگ ترین گورستان باستانی استان که سلسله جبال البرز آن را چون دیواری نفوذناپذیر در برگرفته و دره کرگانرود جنوبی سهل ترین راهی بوده که ارتباط منطقه را با غرب و به ویژه ۲ تمدن بزرگ آن حوزه یعنی اورارتوها و ماناها برقرار می ساخت این فرضیه قوت گرفت که به احتمال قوی در ۲ سوی کرگانرود امارت نشین های کوچک ترین وجود داشته که نقش تدافعی در برابر هجوم همسایگان غربی به سرزمین کادوسیان را بر عهده داشتند. به همین دلیل برای اثبات این فرضیه ۲ سوی کرگانرود جنوبی تا مرز جمهوی آذربایجان مورد بررسی وشناسایی قرار گرفت. نتیجه این بررسی ها منجر به کشف ۱۱ محوطه باستانی شد و از آنجا که وسعت آثار سطحی و بافت معماری مقابر محوطه باستانی تول گیلان با آثار مریان همزمان بود، برای اثبات این فرضیه برای کاوش در نظرگرفته شد. کاوش این گورستان ۳۵۰ هکتاری د رسال ۱۳۸۲ به صورت گمانه های پیشرو آغاز شد و پس از آن در ۲ فصل کاری ادامه یافت که به کشف ۶۵ گور از نوع حفره ای ساده، کلان سنگی و دلمن و آثار بسیار ارزشمندی از نوع سفال، مفرغ، آهن، طلا، نقره و زیورآلات منجر شد. در این کاوش ها همچنین دستبند مفرغی با واژه هایی به خط میخی که در قسمت درونی آن نقر شده بود کشف شد. این کتیبه به خط میخی اوراتویی است و به عنوان کهن ترین سند مکتوب و خطی کشف شده از خطه گیلان به لحاظ بازگویی یک مفهوم مشخص به شمار می رود.
امارت نشین تول به دلایلی که در موقعیت مرزی سرزمین کادوسی با همسایگان غربی آن قرار داشت از نظر هنری پیش از آن که در هنر سرزمین های شمالی سلسله جبال البرز تأثیر گذاشته باشد از هنر همسایگان غربی خود تأثیر پذیرفته است.
مهم ترین اثر مکشوفه از کاوش های باستان شناسی تول دستبند مفرغین مزین به خط میخی اورارتویی است این دستبند به دلیل اهمیتی که در زمان خود داشته با وجود شکسته شدنش از بخش میانی دوباره بهم متصل و پرچ شده است. دستبند یاد شده در بخش درونی خود دارای خط میخی اورارتویی است.
چنانچه دستبند مفرغی مکشوفیه را به عنوان هدیه ای از سوی یکی از پادشاهان اورارتویی یعنی آرگیشتی اول به حاکم منطقه بپذیریم، این فرضیه قوت می گیرد که به احتمال قوی در آغازین سده های هزار اول قبل از میلاد امارت نشین تول گیلان یا مریان باید در سیاست منطقه ای از چنان موقعیت و اقتداری برخوردار بوده باشند که پادشاهان اورارتویی یا مانایی به منظور حفاظت و صیانت از متصرفات خود ناگزیر بودن تا از حمایت ساکنان منطقه برخوردار باشند. از سوی دیگر حضور این کتیبه خود می تواند حکایت از آشنایی بومیان منطقه به فن خط و کتابت باشد. که تاکنون در باستان شناسی استان شناخته شده نیست. به عبارتی گزینش محوطه باستانی تول گیلان یافتن پاسخ به سؤالاتی بود که تاکنون به آن پرداخته نشده بود.
گورستان باستانی کورامار آخرین محوطه در حوزه تالش است که مورد بررسی های باستان شناسی قرار رفته است. مطالعات اولیه روی آثار مکشوفه از این گورستان نیز تعلق آن به آغازین سده های هزار اول قبل از میلاد تا پایان نیمه این هزار را تأیید می کند. از این رو، این محوطه با دیگر محوطه های کاوش شده چون مریان، تول و تندوین در یک افق گاهنگاری قرار می گیرند. کشف گور یک زن در گورستان ۳ هزار ساله کورامار اطلاعات تازه ای از ساختار اجتماعی آن دوران را فراروی باستان شناسان قرار داد. در گور این زن، برخلاف دیگر گورهای این گورستان، ظرفی نقره ای مشابه جام خشایار شاه به دست آمد که این کشف بیانگر جایگاه ویژه زنان در آن اعصار است. کشف ظرف نقره ای در این گور که بر اساس اشیای زینتی کنار اسکلت احتمالاً متعلق به یک زند است، نشان می دهد زن ها ۳ هزار سال پیش می توانستند در جایگاه اجتماعی ویژه ای قرار گیرند.
حجم گورستان تالش و گورهای متعددی که در این گورستان قرار گرفته است، نشان می دهد که روزگاری این منطقه باید سکونتگاه اقوامی بوده باشد که امروز در این گورستان خفته اند. ساختار معماری و مساکن اقوام عصر آهن مستقر در این منطقه آخرین سؤالی است که مدیر پایگاه میراث فرهنگیگردشگری به آن پاسخ می دهد. یکی از موضوع های اساسی تاریخ تمدن سرزمین های شمالی سلسله جبال البرز به طور اعم و استان گیلان به طور اخص که تاکنون بدون پاسخ مانده، ساختار مسکن اقوامی است که در طلیعه عصر آهن ۱۵۰۰ قبل از میلاد در سراسر کشورمان و طبیعتاً گیلان مستقر شده اند. بسیاری از صاحب نظران بر این باورند که اقوام مزبور از مساکنی با سازه مستحکم برخوردار نبوده اند. به گفته وی، این فرضیه می تواند بر دو اساس متکی باشد: نخست آن که در کاوش های باستان شناسی که در این استان صورت گرفته، پلانی شفاف و روشن از معماری این اقوام شناسایی نشده و این نکته سبب شده تا بسیاری بر این اعتقاد باشند که این اقوام اساساً دارای مسکن نبوده اند و دیگر آن که به نظر بسیاری از صاحب نظران اقوام مزبور از آنجا که دارای زندگی شبانی و اقتصادی مبنی بر تولیدهای دامی بوده اند، نمی توانستند یکجانشین باشند.
ذوق، سلیقه و خلاقیت این اقوام در تولید ابزارآلات و هنرهای ظریفه و معماری قبور این فکر را که آنان دارای مسکنی بودند، از ذهن دور می کند. وی دستیابی به فضایی با کف و اجاقی در میانه آن در کاوش های گورستان تول گیلان را دلیلی بر وجود مساکن مردمان عصر آهن در این منطقه می داند.
کاوش های شادروان علی حاکمی در حفریات کلورز و کشف آثار معماری با پی سنگی و پوشش سقف از جنس چوب و کاوش های باستان شناسی دکتر نگهبان در فاصله سال های ۱۳۴۱ – ۱۳۴۰ در گورستان مارلیک و گمانه زنی و لایه نگاری در تپه پیلاقلعه از تپه های اقماری مارلیک و دستیابی وی به اتاق هایی به ابعاد ۵ در ۸ در ۳ با مصالح سنگی از جمله آثار معماری کهن استان عنوان می کند که می تواند پایه تحقیقات آتی قرار گیرد. در پایان، با توجه به این که مهاجرت اقوام عصر آهن از کوه های قفقاز تا فلات مرکزی تنها با عبور از تالش ممکن بوده و تالش در آن زمان یکی از دوره های شکوفایی خود را سپری می کرد، احتمال می رود این اقوام در عبور از این منطقه استقرارهای طولانی داشته اند وسعت گورستان تالش و تراکم گورهای عصر آهن نیز بیانگر آن است که این استقرار با فرهنگ سازی همراه بوده است.
منبع: وبسایت رسمی باستان شناسی استان گیلان