نویسنده: فربد شعبانی گسکمین جان
هر منطقه ای با توجه به منابع طبیعی،محیط زیست و دیگر داشته هایش دارای زیبایی هایی می باشد و اگر از گذر از آن منطقه از زیبایی های آن خوشمان بیاید خاطره خوشی از آنجا در ذهن ما نقش می بندد.مناطق شمالی ایران با داشتن جاده ها،رودخانه ها،کوه ها،ییلاق های زیبا،مردمی متمدن و … در دل هر گردشگری می نشیند و خاطره خوشی را برای آنها برجای می گذارد.اینک نگارنده می خواهد شما را به شمال ایران،استان گیلان،کوههای تالش و خطه سرسبز و مخملی گونه شاندرمن یعنی اولَم ببرد.
اولَمulam یکی از روستاهای کهن و باستانی شاندرمن می باشد که از نظر تاریخی باید تحقیقات جامعی در این زمینه صورت بگیرد.جهانگیر سرتیب پور درباره وجه تسمیه اولم می نویسد:«اول = اور» در پهلوی معنی بالابلند می دهد.در کتیبه سومری با معنی روزگار کهن ضبط شده است.اولم ممکن است تحریفی از نام «اوروم» باشد که نامی است کهن و جایگاه کادوسها معرفی شده است.1این روستا بر طبق سرشماری سال 1385 دارای 161 خانوار و بیش از 650 نفر جمعیت است که فاصله آن تا مرکز بخش شاندرمن 55/6 کیلومتر بوده و راه اصلی آن آسفالت می باشد2.این روستا بازارچه کوچکی با انواع مشاغل و حرفه ها را داراست که در طرف شرق به روستای گسکمین جان،در طرف غرب به کوههای ستبر تالش،در طرف شمال به روستاهای اسطلخ زیر و معاف،در طرف جنوب به روستای وزمَتَر ختم می شود.اولَم از نظر امکانات آموزشی دارای کتابخانه، کودکستان،دبستان،مدرسه راهنمایی و دبیرستان و از نظر امکانات عمومی دارای آب لوله کشی،برق،دفتر مخابرات و تلفن می باشد.بقعه اولَم(هفت اولیاء) یا پیرولی و پیر فرج در این روستا واقع بوده و مردم این روستا به زبان تالشی سخن گفته و مذهب آنها شیعه دوازده امامی می باشد. قرار بر اینست در این روستا با توجه به دشت وسیع آن، شهرک صنعتی به نام اولَم در آینده احداث شود.از مسیرهای مختلفی می توان به سمت ییلاق زیبای اولَمَه گیریَهulama girya رهسپار شد.اما ما از مسیر قدیمی و آبا و اجدادی خودمان حرکت را آغاز می کنیم یعنی اورما روخون؛پس از عبور از روستای اولَم به طرف روستای معاف رفته و سپس به روستای کوهپایه ای اَستَه سَرasta sar می رسیم.در این مسیر معدن شن وجود دارد که برای راه سازی از شن آن استفاده می کنند.بعد از معدن شن به جاده میان بُری که به سمت اورمامَلالurmā malāl بوده و به جاده کَشی جیرَ پِرkaši jirapera معروف می باشد می رسیم.این جاده دارای شیب بسیار تندی می باشد و فقط ماشین های قوی و موتور توانایی بالا رفتن از آن را دارند.مسیر دیگر جاده آسفالته از طرف روستای رودبارسَرا(ربارَه سرا) به اورمامَلال می باشد که می توان از آن نیز استفاده نمود.در روستای اورما مَلال که گفته می شود در محل شهری بسیار قدیمی قرار دارد خبری از تلفن وآنتن دهی موبایل نیست.این روستا در دل کوههای سربه فلک کشیده و در محاصره کوهها واقع می باشد.نصب دکل برای آنتن دهی گوشی همراه یکی از کارهای ضروری برای مردم منطقه می باشد که متأسفانه تا امروز این امر محقق نشده است.تنها امکانات این روستا شامل برق و جاده آسفالته است.از جاذبه های دیدنی این مسیر می توان جنگل های انبوه و بکر،استخر ماهی قزل آلا و پلی به نام فَلَکَه سنگfalaka s∂ng را نام برد.پل فَلَکَه سنگ بخاطر کوهی که در اطراف آن قرار دارد و تشکیل شدن از سنگ های فسیلی و طبقه طبقه که بر روی هم قرار گرفته اند به این نام معروف است به طوری که تا فاصله چند صد متری، این مسیر با این ویژگی ها ادامه دارد.در زمانی نزدیک بر روی رودخانه این مسیر پلهای چوبی قرار داشت که جای خود را به پلهای بتُنی دادند و خوشبختانه این کار تا نزدیکی های ییلاق اولَمَه گیریَه انجام شده است.بعد از پل فَلَک سنگ به منطقه ای به نام سالارو وَشتَنگاsālāru vaštangā می رسیم که به معنی مکانی است که سالار از آن نقطه پریده است.بر اساس افسانه های قدیمی گفته می شود شخصی به نام سالار در منطقه ای به نام تارناtārnā زندگی می کرد.روزی از روزها دختری در محله که برای آوردن آب به لب چشمه رفته بود دستش در کوزه گیر می کند و بیرون نمی آید.مردم روستا برای بیرون آوردن دست دخترک از کوزه راهی را جز قطع کردن دستش پیدا نمی کنند که در این هنگام سالار می گوید من دست دختر را از کوزه بیرون می آورم بدون آنکه دست دختر بریده شود.سالار کوزه را می شکند و دست دختر را از کوزه بیرون می آید.مردم آن دوران که مردمی ساده لوح بودند گفتند سالار را بگیریم.سالار یا خدا هست یا پسر عمه خدا(سالار یا خدا اِستَه یا خدا پُپُو زواَsālār yā x∂dā esta yā x∂dā popu zua ).سالار هم از ترس جان خود پا به فرار می گذارد و از بلندی که در آنجا قرار داشت به پایین می پرد.به همین دلیل از آن زمان تا حال به این منطقه سالارو وَشتَنگا می گویند.خلاصه این که داستان ها و روایت های فراوانی درباره نقاط این مسیر بیان می شود که در این مقاله به مختصری از آن اشاره می نمایم.پس از این نقطه و قبل از بقعه آقا سید صالح(اَقَه سَی صالِحağa sai sāle ) با چشمه ای روبرو می شویم که در وسط جاده از دل زمین بیرون زده است.این چشمه که به نازی آوnāzi āv به معنی آب نازی معروف می باشد به دلیل عدم نگهداری، شکل اولیه و قدیمی و زیبای خود را از دست داده است.بعد از این چشمه به روستای ییلاقی گسکومg∂skum می رسیم.اهالی این روستا در 12 ماه سال در آنجا سکونت دارند و اکثر مردم روستا زندگی خود را با دامداری می گذرانند.بعد از گسکوم امامزاده اَقَه سَی صالح قرار دارد که گفته می شود شجره نامه آن در کشور پاکستان موجود است وی را از نوادگان امام رضا(ع) معرفی می کنند ولی دلیل قاطعی برای این گفته تا حال به دست نیامده است.همچنین معروف است که آقا سید صالح پدر عارف بزرگ و مشهور عبدالقادر گیلانی می باشد3.زوار مختلفی از سراسر ایران اسلامی و حتی کشور پاکستان برای زیارت و گردش جهت استفاده از جاذبه های بکر و طبیعی و توریسم مذهبی به این بقعه می آیند.از امکانات این بقعه که به همت اداره اوقاف شهرستان احداث و باعث رفاه و آسایش زوار محترم شده است می توان به زوارخانه و نعمت برق اشاره داشت.به غیر از بقعه مورد نظر مسجدی نیز در کنار آن قرار دارد که همه ساله مراسم مختلفی اعم از اعیاد و عزاداری از جمله ماه محرم و ماه صفر و ماه رمضان و عید قربان و عید فطر با گرد هم آیی مردم و دادن نذری برگزار می شود.
از شما خوانندگان ویژه شاندرمن دعوت می کنم حتی برای یک بار نیز شده از این بقعه متبرکه و طبیعت فوق العاده زیبایش دیدن فرمایید تا خاطره ای شیرین در دل شما جاوید باشد.در ادامه مسیر به یک دو راهی می رسیم.از راهی که به سمت پایین منتهی می شود به روستای زیبا و ییلاقی جَلَ برا دَشتjala b∂rā dašt بر می خوریم که جاذبه های خاصی را داراست.در این مسیر قلعه تاریخی به نام قَلعَه پِشتğala pešt وجود دارد و بنا به گفته اهالی به دوران ساسانی برمی گردد.دکتر منوچهر ستوده در کتاب خود از این قلعه در کنار بارگا برمbārgā b∂r∂m یاد می کند و توضیحی در این مورد نمی دهد4.با توجه به پژوهش های میدانی نگارنده این قلعه را عده ای از خوانین آن زمان قزوین که به این منطقه مهاجرت نموده بودند بنا ساختند.به علت نبودن آب در این قلعه تاریخی،اهالی آن مسیری را از کوه اَمیر آبی که مرز بین خلخال و ییلاقات شاندرمن است را با روش قدیمی به مسافت 35 کیلومتر لوله گذاری کردند و آب را از آن فاصله دور به این قلعه رساندند.در این قلعه براساس شنیده ها گفته می شود پناگاهی برای خوانین آن زمان بوده و مقر اصلی پناه آنها در زیر زمین قرار داشته است.در روی این قلعه چندین حفره قرار دارد که عده ای براین عقیده اند که این حفرات هواکش های آن بوده است و عده ای دیگر از این حفرات به نام چاه یا سیاه چال نام می برند.در حال حاضر این حفرات تقریبا پر شده است و کسی تا حال به پایین قلعه دسترسی پیدا نکرده است.اگر از مسیر دو راهی که قبل از قلعه ذکر شد به سمت بالا حرکت نماییم به سوی مقصد نهایی ما اولَمَه گیریَه نزدیک و نزدیک تر می شویم.برای رسیدن به مقصد مورد نظر پس از عبور از ییلاق جنگلی رَزراستونraz rāstun به ییلاق سبلَ دَشت s∂bla dašt می رسیم که عده ای از مردم روستاهای معاف و اسطلخ زیر در آن ساکن هستند.ییلاق سبلَ دَشت به علت وجود انبوهی از درختان راش(اَلاشalāš) دارای طبیعت جنگلی بسیار زیبایی است.حال در بازارچه شالَراšāla rā که یکی از بازارچه های قدیمی و شلوغ تالش بزرگ و استان گیلان به شمار می آید هستیم.بازارچه ای که متأسفانه امروزه به علت مشکلات متعدد،نبود امکانات در ییلاقات و افزایش امکانات در قشلاقات با تعطیلی مواجه شده است.در گذشته انواع مشاغل از جمله خیاطی،شال دوزی،لحاف دوزی، نمدبافی، نانوایی،سلمانی و …. در این بازارچه رونق داشته است.در حال حاضر در این بازارچه که در حدود 35 دهنه مغازه می باشد فقط 8 دهنه فعالیت دارد که اکثر آنها به جز یک سلمانی،مغازه قصابی یا خوار و بارفروشی می باشد. بعد از عبور از این بازارچه به مقصد خود می رسیم یعنی ییلاق اولَمَه گیریَه؛ییلاقی که در تقسیمات کشوری در حوزه شهرستان رضوانشهر واقع می باشد اما بخاطر سکونت اهالی اولَم که جز منطقه شاندرمن می باشد به ییلاق اولَمَه گیریَه معروف است.ییلاقی زیبا و خاطره انگیز که یادآور خاطرات دوران کودکی نگارنده می باشد،ییلاقی با چشمه های فراوان،جنگل های بکر و زیبا،ییلاقی که با داشتن هم جنگل و هم مرتع هارمونی قشنگی را در خود پدید آورده است.این ییلاق تقریبا 1300 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و در فصل تابستان دارای هوای بسیار معتدل و شب های بسیار سرد می باشد.همه ساله مردم اولَم و روستاهای حومه در اواخر خردادماه به سمت این ییلاق زیبا کوچ می کنند و هنگام شروع برداشت برنج(اواسط مرداد ماه) به قشلاق یعنی اولَم برمی گردند.در این ییلاق بالغ بر 500 باب خانه تخته پوش(لَتَ سَر) وجود دارد که اکثر خانه ها در تابستان پر از سکنه می باشد.به علت داشتن موتور برق دراکثریت خانواده ها،شبهای این ییلاق نیز زیبایی خاصی را داراست به طوری که تمامی مناطق مسکونی آن در شب پیداست.یکی از مشکلات اصلی این ییلاق نداشتن راهی مناسب برای آمد و شد به خصوص در هنگام بارندگی است در اینجا لازم است تا از نماینده تالش آقای بهمن محمدیاری جهت فعالیتهای عمرانی تشکر داشته باشیم اما از ایشان انتظار کارهای بیشتری را داریم.اگر زمانی قصد عزیمت به این ییلاق را داشتید نگران نباشید؛زیرا از چندین طرف از جمله پونَل،رودبارسرا و اولم می توان به آنجا رفت. هدفم از نوشتن عبارات فوق معرفی یکی از شاهکارهای خداوند متعال در تالش بزرگ می باشد که با بی توجهی از کنار آن عبور می کنیم.نگارنده با توجه به توان و بضاعت و وقت خود در این باره مطالبی را ذکر نمود.امید است دوستان دیگر و محققین با ارائه مقالات کامل تر به اطلاعات من و اهالی تالش بزرگ بیفزایند.من از شما خوانندگان محترم و معزز خواهانم حتما برای یک بار هم که شده در این مسیر رویایی به سیاحت بپردازید و از زیبایی های آن لذت ببرید.
در پایان از مهندس سید مومن منفرد بابت فرصتی که به نگارنده این سطور دادند تا با قلبی که برای شاندرمن و روستای تاریخی اولم به تپش در می آید بنویسم کمال تشکر و قدر دانی را دارم واز خداوند منان برای ایشان و خانواده ایشان که برای حفظ نام شاندرمن و حومه جانانه کوشش می کنند و از هیج تلاشی دریغ نمی ورزند توفیق روزافزون و سلامتی جسم و روح آرزومندم. همچنین از تمام کسانی که جهت گردهم آیی گاهنامه شاندرمن به هر نحوی تلاش کرده اند و می کنند کمال تشکر را دارم.
به امید دیدار شما در ییلاق«اولَمَه گیریَه»
پی نوشت:
1 ـ سرتیب پور،جهانگیر،1372،وجه تسمیه شهرها و روستاهای گیلان،نشر گیلکان،ص 144
2ـ اصلاح عربانی،ابراهیم و دیگران،1387، کتاب گیلان ج5،نشر پژوهشگران ایران،ص1909
3 ـ صحرایی چاله سرایی،قربان،1384عوامل موثر بر نامگذاری اماکن در تالش،ص 13 بهار تالش،ش 6،ص 31
4 ـ ستوده،منوچهر،1374،از آستارا تا آسترآباد،ج1،نشر آگه،ص 111
5 ـ پژوهش های میدانی و اطلاعات شخصی نگارنده
**این مقاله در ویژه 2 شاندرمن با همکاری ماهنامه بهار تالش چاپ شده است.
منبع: وبلاگ ویژه شاندرمن