نگاهی به نمودهای اجتماعی و مردم‌شناختی گویش تالشی

دکتر محرم رضایتی کیشه‌خاله

دکتر فیروز فاضلی

مریم یوسفی نصیرمحله (کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی)

۱٫ مقدمه

تالش منطقه‌ای است قومی در منتها‌الیه جنوب غربی دریای خزر که به صورت نواری باریک از رود کورا در جمهوری آذربایجان تا تنگه سپیدرود در جنوب استان گیلان گسترده است. خط‌الرأس رشته‌کوه تالش در امتداد شمال غربی البرز که حدود ۳۰۰ کیلومتر طول دارد، چون سدّی ممتد این منطقه را در غرب از مناطق ترک‌نشین (استان اردبیل و زنجان) جدا می‌کند. جانب شرقی آن نیز به دریای خزر پیوسته است. در اوایل قرن نوزدهم میلادی، با عقد عهدنامه‌های گلستان (۱۸۱۳ م) و ترکمانچای (۱۸۲۸ م) بخش شمالی تالش تا رود ارس از خاک ایران جدا، و به امپراتوری روسیه (جمهوری آذربایجان فعلی) واگذار شد. در مقاله، بخشِ تالش شمالیِ خارج از مرز ایران مورد بحث قرار نگرفته، بلکه گستره آن در خاک ایران که به زعم نویسندگان، از نظر زبانی تا کَرگان‌رود تالش امتداد یافته، مطمح نظر بوده است.

  اقامتگاه سنتی تالش‌ها از دیرباز کوهپایه‌ها و دامنه‌های شرقی و شمالی رشته‌کوه تالش بوده که اقلیمی مرطوب با جنگل‌های انبوه است. در دامنه‌های غربی و خشک آن، هم‌اکنون ترک‌زبان‌ها زندگی می‌کنند که از زبان دیرین آن‌ها (آذری) جز در بخش شاهرود و روستای کجل خلخال، اثری باقی نمانده است. البته، در دشت ساحلی نیز تالش‌ها نوار باریکی را اشغال کرده‌اند. در نقاطی که بر عرض دشت افزوده می‌شود گروه‌های دیگری زندگی می‌کنند که عبارت‌اند از: گیلک‌ها در دشت گیلان، و ترک‌های آذری در فرورفتگی کورا (نک: مازن ۱۳۶۷: ۱۷-۱۵).

  براساس شرایط محیط طبیعی، حدود ۸۰ درصد از مساحت تالش در بخش کوهستانی قرار دارد و شامل بخش‌های زیر است:

الف- کوهپایه‌ها و ارتفاعات میانی با پوشش انبوه جنگلی که خانوارهای جنگل نشین به صورت تک‌خانواری یا آبادی‌های کوچک در آن ساکنند و به دامداری سنتی مشغول هستند.

ب- ارتفاعات ییلاقی که بالاتر از ۲۰۰۰ متر ارتفاع دارند و پوشیده از مراتعند. این عرصه هرچند اقامتگاه‌های قدیمی چون «وردم» و «شالما» در ییلاق‌های ماسال، «فلکه‌سر» در شاندرمن، «اورما» در خوشابر، «ارده»، «پارگام» و «وسکه» در تالش‌دولاب، «ناو» و «گیلان‌ده» در اسالم، «مریان» و «اسبه‌سرا» در کرگان‌رود، «بزاژی» و «بالاژیه» در حویق و چوبر و … (نک: رهنمایی۱۳۸۰الف: ۱۵؛ رضایتی کیشه‌خاله ۱۳۸۶: ۱۶و۱۷) را در خود جای داده، اما به خاطر آب‌و‌هوای نسبتاً سرد کوهستانی، امروزه عده اندکی در آن‌ها سکونت دائمی دارند. البته، در تابستان‌ها جمعیت بیشتری در آبادی‌های ییلاقی ساکن می‌شوند.

   مردم تالش به گویش تالشی سخن می‌گویند. در طبقه‌بندی زبان‌ها، تالشی را از گویش‌های ایرانی گروه شمال غربی می‌دانند (نک: رضایی باغ‌بیدی ۱۳۸۸: ۱۸۰). این گویش امروزه علاوه بر گیلان و بخش‌هایی از اردبیل، در جمهوری آذربایجان رایج است و گونه‌های متعددی دارد که همه آن‌ها را می‌توان در سه گروه متمایز، یعنی تالشی شمالی، مرکزی، و جنوبی جای داد؛ هرچند ترسیم مرز دقیق زبان‌شناختی بین گروه‌های سه‌گانه تالشی، با اندکی تسامح همراه است، با این حال، بر اساس برخی ملاحظات زبان‌شناسی، مقصود از تالشی شمالی، تالشی آن سوی اَرَس، یعنی تالشی جمهوری آذربایجان است که ادامه آن در ایران تا کرگان‌رودِ تالش نیز پیش رفته است. تالشی مرکزی در گستره نوار طولی رودخانه‌های ناورود در شمال، و شفارود در جنوب رواج دارد. تالشی جنوبی در نواحی میان رودخانه‌های شفارود در شمال، و سفیدرود در جنوب متداول ‌است (رضایتی کیشه‌خاله ۱۳۸۶: ۱۹-۱۸). مطمئناً وجوه تمایز این گروه‌ها در دو سوی مرز که به هم نزدیکند، نسبت به دو سوی دیگر، بسیار کم‌رنگ است. البته در درون هر گروه نیز گونه‌هایی وجود دارند که آن‌ها را از همدیگر متمایز می‌کند. بدین ترتیب، از تالشی شمالی می‌توان لهجه‌های لنکرانی، ماساللی، عنبرانی، چوبری، جوکندانی و …، از تالشی مرکزی، لهجه‌های ناوی، اسالمی، پره‌سری، اردجانی و …، از لهجه‌های جنوبی، خوشابری، شاندرمنی، ماسالی، ماسوله‌ای، شفتی و … را نام برد.

  گسترش طولی سرزمین تالش در شمال غرب ایران و امتداد آن تا رود کورا در جمهوری آذربایجان و قفقاز از یک طرف، و وجود موانع طبیعی و جغرافیایی نظیر کوه‌ها، رودخانه‌ها و دره‌ها همراه با زندگی بسته قبیله‌ای از طرف دیگر، چنان تنوعی در عرصه گونه‌های زبانی آن ایجاد کرده است که امروزه به عنوان زبان مشترک، ارتباط متقابل گویشوران در برخی مناطق آن، به‌ویژه نواحی شمالی و جنوبی با یکدیگر به سختی ممکن می‌شود. در عوض تالش‌زبانان جنوبی، و حتی مرکزی با تات‌زبانان خلخالی که در دامنه غربی کوه‌های تالش اقامت دارند، امکان ارتباط بیشتری دارند. این مسأله نظر یارشاطر را بیشتر تقویت می‌کند که گفته است: «گویش‌های تالشی با آن که از زبان‌های ساحلی خزرند، اصولاً به زبان‌های تاتی آذربایجان بازبسته، و از آن گروه‌اند، چنان‌که در بعضی مناطق سرحدی اختلاف آن‌ها بسیار ناچیز می‌شود» (۱۳۵۴: ۶۸).

  گویش تالشی شماری از ویژگی‌های دستوری زبان‌های ایرانی باستان و میانه را حفظ کرده است (نک: رضایتی کیشه‌خاله ۱۳۸۲: ۵۲-۴۱؛ همو ۱۳۸۶: ۳۱-۲۹). ماندگاری برخی واج‌ها و واژ‌ه‌های کهن در این گویش، ضمن اثبات اصالت و دیرینگی آن، از نظر جامعه‌شناختی نیز بیانگر ارتباط درون‌گروهی گویشوران آن در گذشته بوده و نشان می‌دهد که عوامل برون‌زبانی کمتر از زبان فارسی در تحولات آن نقش داشته است.

   در هویت قومی تالش، چند عامل برجسته نقش دارند که مهم‌تر از همه، زبان است. اغلب تالش‌ها به گویش تالشی حرف می‌زنند و این امر، آن‌ها را از همسایگان ترک و گیلک جدا می‌کند. با این حال، حوزه تالشی شمالی متأثر از ترکی، و تالشی جنوبی متأثر از گیلکی است. البته این تأثر، علاوه بر تداخل و قرض‌گیری و دوزبانگی، در برخی مناطق تالشی شمالی به حذف کامل تالشی به نفع ترکی نیز انجامیده است١. عامل دیگر، لباس و نحوه پوشش است. هرچند این مشخصه، امروزه در نزد جوانان کم‌رنگ شده است، «ولی اغلب دامداران و بسیاری از کشاورزان هنوز هم به لباس‌های سنتی یعنی کت و شلوار و عرقچینی که از پارچه ضخیم پشمی (شال) قهوه‌ای رنگی دوخته می‌شوند وفادار مانده‌اند. زنان دامنی بلند پُرچین با رنگ‌های زنده و اغلب قرمز و یک پیراهن و یا زیرپیراهن، و از روی آن یک جلیقه نسبتاً دراز به تن می‌کنند. استفاده از چادر در روستاها معمول نیست و مانند گیلک‌ها زنان تالش نیز موهای بافته‌شده خود را در زیر یک چارقد بزرگ پنهان می‌کنند» (بازن ۱۳۶۷: ۲۳-۲۲). نژاد و مذهب هرچند در گذشته می‌توانست عامل هویت‌بخشی برای تالش‌ها باشد، اما با آمیختگی اصل تالش‌ها با اقوام دیگر، و همچنین محدود شدن مشخصه مذهبی تالش‌ها (مذهب شافعی) به تالش مرکزی و بخش‌هایی از تالش شمالی، امروزه نقش تمایزی خود را بیش‌تر از دست داده ‌است. عامل دیگر، شیوه معیشت تالش‌هاست. آن‌ها کشاورزان برنج‌کارند و از آذربایجانی‌ها متمایزند. ولی از گیلک‌ها که خود برنج‌کارند، به عنوان کشاورزان کوهستانی و همچنین دامداران کوچنده تمایز دارند. از این نظر، گاه لفظ تالش مترادف با دامدار است. به‌علاوه، بسیاری از تالش‌های غیردامدار نیز در فصل‌های گرم سال (بهار و تابستان) از نواحی جلگه‌ای به مناطق ییلاقی که هوای معتدل‌تری دارد، کوچ می‌کنند.

  بسیاری از نمودهای مردمی، فرهنگی، اجتماعی و طبیعی سرزمین تالش در قالب گویش اصیل و کهن تالشی حفظ شده است. شیوه زندگی تالش‌ها، بخصوص دامداری و کشاورزی، و همچنین برخی سنت‌ها و آداب کهن ایرانی، جلوه نسبتاً گسترده‌ای در گویش تالشی پیدا کرده‌اند. مطالعه و شناسایی این نمودها در حوزه زبان‌شناسی اجتماعی که از دانش‌های نوین میان‌رشته‌ای است، قرار می‌گیرد. این دانش جدید که مورد توجه بسیاری از اندیشمندان مردم‌شناسی، جامعه‌شناسی، زبان‌شناسی و ادبیات قرار گرفته است، در پی آن است که زبان را به عنوان نهادی مردمی و فرهنگی در بافت اجتماعی مورد بررسی قرار دهد و راهی نوین در شناخت بهتر مردم، جوامع، ملل، و فرهنگ‌های مختلف بر روی دانش‌پژوهان بگشاید.

  بخش ساختاری گویش تالشی بیشتر مورد توجه محققان بوده و درباره آن، پژوهش‌های متعددی در قالب دستورنامه، فرهنگ‌نامه، پایان‌نامه، ‌مقاله تحقیقی در داخل و خارج از ایران انجام گرفته است (نک: مدنی ۱۳۶۹: ۳۸۱-۳۳۶؛ رضایتی کیشه‌خاله ۱۳۸۶: ۲۰-۱۹)، اما بعد نقشی آن در بافت اجتماعی کم‌تر مورد مطالعه بوده است. مارسل به ازن (۱۳۶۷) در کتاب گران‌قدر تالش، منطقه‌ای قومی در شمال ایران، که در اصل پایان‌نامه دکتری او در رشته جغرافیاست، به مطالعه گویش تالشی در بافت اجتماعی-  فرهنگی نیز پرداخته است. رهنمایی (۱۳۸۰ب: ۲۷-۱۵) و فتاحی‌پور (۱۳۸۴: ۱۰۳-۸۹) هم با مقاله‌های خود، نقشی ارزنده در روشن‌تر ساختن ابعادی از مسائل اجتماعی گویش تالشی داشته‌اند.

   در این مقاله با استخراج نمونه‌هایی از عناصر اجتماعی و مردم‌شناسی گویش تالشی- که مواد آن عمدتاً بر اساس تحقیق میدانی از گویشوران مناطق سه‌گانه تالش به شیوه مصاحبه فراهم آمده است- می‌کوشیم بیش از پیش با زوایا و مظاهر اجتماعی و فرهنگی جامعه قومی تالش آشنا شویم. در جامعه آماری این پژوهش، مجموعاً ۹۰ نفر (۳۰ نفر از هر منطقه) گویشور بدون تفکیک جنسیتی شرکت داشته‌اند که به صورت تصادفی از اقشار و طبقات مختلف اجتماعی و فرهنگیِ مناطق جلگه‌ای (اعم از شهری و روستایی) و کوهستانی تالش انتخاب شده‌اند.

 ۲٫ تنوع زبانی

گستردگی جغرافیایی قوم تالش موجب شده است که تنوع زبانی در این جامعه بسیار چشم‌گیر باشد. در جامعه زبانی تالش‌ها، با توجه به بن‌مایه‌های فرهنگی و تاریخی مشترک، تنوع لهجه‌ها چنان قابل‌توجه است که گاه قرار دادن آن‌ها، به‌ویژه گونه‌های شمالی و جنوبی در زیرمجموعه یک گویش، دشوار می‌نماید. این ویژگی هم در حوزه آوایی، و هم در قلمرو واژ‌گان، و حتی در ساخت‌های نحوی نیز دیده می‌شود. در اینجا به ذکر چند نمونه بسنده می‌کنیم:

 ۲-۱ تنوع صوتی

۲-۱-۱ حذف /r/ پس از مصوت

پس‌‌مصوت /r/ مثل اغلب زبان‌های هندواروپایی، در گویش تالشی نیز تنوع ایجاد کرده است، اما نـه در سطح طبقات اجتماعی١، که در گستره جغرافیای قومی. از این منظر، منطقه تالش مجموعاً به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم می‌شود. در نوار طولی بخش شمالی هرچه از جنوب به شمال پیش می‌رویم، کاربرد /r/ پس‌ از مصوت کم‌رنگ‌تر می‌شود، چنانکه در نواحی شمالی‌تر، مثلاً عنبران تقریباً به صفر نزدیک می‌شود. همین امر، از ویژگی‌های بارز و ممیز تالشی شمالی از گویش‌های مرکزی و جنوبی است.

فارسی

تالشی شمالی

تالشی مرکزی و جنوبی

خر

ha

xar

در

ba

bar

گرگ

vag

varg

مرغ

kâg

karg

 ۲-۱-۲ تقابل /h/ با /x/

کاربرد تقابلی این واج‌ها در سطح واژه‌ها، به‌ویژه در تالشی شمالی و جنوبی تمایز آشکاری ایجاد کرده ‌است. معمولاً در برابر /x/ آغازی تالشی مرکزی و جنوبی، در تالشی شمالی /h/ به کار می‌رود.

فارسی

تالشی شمالی

تالشی مرکزی

تالشی جنوبی

ابر

hər

xər

xər

خواهر

hua

xâlâ

خورشید

haši

âxtâv

xuršid

خواندن

hânde

xande

xunde

۲-۱-۳ تقابل /u/ با /â/، و /â/ با /a/

یکی از ممیزات مهم جامعه زبانی تالش‌های شمالی، کاربرد فراوان /u/ و /â/، به ترتیب، در برابر /â/ و /a/ تالشی مرکزی و جنوبی است. در اینجا به ذکر چند مثال اکتفا می‌کنیم:

فارسی

تالشی شمالی

تالشی مرکزی

تالشی جنوبی

کار

ku

kâr

kâr

آب

uv

âv

âv

انار

anu

anâr

anâr

من

âz

az

az

مرغ

kâg

karg

karg

۲-۱-۴ تقابل صامت‌های نرم و سخت

تنوع صامت‌های گویش تالشی گاه بر اساس مشخصه کامی‌شدگی (palatalization) یا نرم‌شدگی آواهاست. این ویژگی از افراشته‌شدن بخش پیشین زبان به سوی کام در صامت‌هایی که جایگاه تولیدشان کام نباشد، حاصل می‌شود (حق‌شناس ۱۳۵۶: ۱۱۳). کامی‌شدگی بیشتر نمود آوایی دارد، اما چون در برخی زبان‌ها با صامت‌های عادیِ قرینه خود در تقابل بوده و تمایز معنی به وجود می‌آورد، مشخصه واجی دومین به حساب می‌آید.

  صامت‌های نرم یا کامی‌شده در تالشی مرکزی برخلاف دیگر گونه‌ها ارزش واجی دارد و محدوده آن صرفاً در جایگاه‌های دندانی و لثوی است. (نک: رضایتی کیشه‌خاله ۱۳۸۶: ۲۵-۲۳). تقابل صامت‌های دندانی و لثوی نرم (کامی‌شده) و عادی را  می‌توانیم در زوج‌های زیر مشاهده کنیم:

صامت‌های سخت

صامت‌های نرم

خیک؛ پوست گوسفند

pusta

پوسیده

pust’a

دوغ

du

دود

d’u

شور

sur

شام

s’ur

همیشه

uzun

نان‌خورشت

uz’un

پیچ؛ تاب

bur

سفیدِ مایل به زرد

bur’

نان

nun

نهان

n’un’

هرچیز کوتاه

kəl

کُند؛ کوره زغال‌پزی

kəl’

   در تالشی جنوبی صامت‌های نرم دیده نمی‌شود؛ در تالشی شمالی به کار می‌رود ولی ظاهراً نقش تقابلی ندارد. پاول ریس (۱۸۶۱-۱۸۳۱م) دانشمند زبان‌شناس روسی، اولین کسی بود که به وجود برخی صامت‌های نرم در تالشی شمالی اشاره کرده و در رساله خود آن‌ها را با علامت روسی ь نشان داده است (نک: ۱۸۵۵: ۸).

 ۲-۲ تنوع واژگانی

در جامعه زبانی تالش‌ها، علاوه بر آواها در حوزه واژه‌ها نیز تنوعات و تمایزاتی به چشم می‌خورد که هرچند اغلب مصادیق آن، متأثر از مسائل آوایی است، با این حال، در موارد زیادی تنوع در سطح واژ‌ه‌ها بنیادی است و توجیه آوایی ندارد. اگر برخی کلمات تالشی شمالی را با معادل جنوبی و حتی مرکزی آن‌ها مقایسه کنیم، گاه به تفاوت‌های اساسی بر می‌خوریم، اینک چند مثال:

فارسی

تالشی شمالی

تالشی مرکزی

تالشی جنوبی

خاله

xâla

mâni

mâšəl

درد

duž

dâj

si/dard

تخم‌مرغ

uva

âgla

murγuna

عمه

âma

pupu

bibi

بزرگ

yul

yâl

pil

عروس

vayi

vayu

geša

۳٫ دوزبانگی 

پدیده دوزبانگی عموماً در جوامعی به وجود می‌آید که در آن گروه‌های زبانی گوناگون در جوار یکدیگر، به‌ویژه در کنار گروهی که زبان غالب را دارند، زندگی می‌کنند. امروزه با شتاب روزافزون تحولات اجتماعی و اقتصادی، یادگیری زبان‌های جدید نه تنها عیب نیست، بلکه موجب افزایش قدرت تفکر، تعامل و کارایی فرد یا جامعه می‌شود. در حقیقت، دانستن یک زبان جدید، یک امکان و یک توانایی جدیدی برای فرد در سطح اجتماعی فراهم می‌کند. با این حال، پدیده دو یا چندزبانگی در مواردی نیز به ناپایداری و غلبه کامل یک زبان و نابودی دیگر زبان‌ها می‌انجامد.

  در منطقه تالش، علاوه بر فارسی، که زبان رسمی است، زبان‌های ترکی و گیلکی نیز رواج دارد. تا چند دهه پیش، زبان فارسی را بیشتر از راه آموزش رسمی و در مدرسه فرا می‌گرفتند و استفاده از آن نیز منحصر در کلاس درس و مجامع رسمی بود، اما امروزه، اغلب کودکان زبان فارسی را از طریق والدین یا رادیو و تلویزیون در منازل می‌آموزند و علاوه بر محیط‌ها و موقعیت‌های رسمی، گاه در محاورات درون‌گروهی و دوستانه نیز از آن استفاده می‌کنند.

   حوزه نفوذ ترکی بیشتر در تالش شمالی و تا حدودی هم تالش مرکزی است. آموزش ترکی غالباً در خارج از خانه، و در سنین جوانی و بزرگ‌سالی صورت می‌گیرد. انگیزه فراگیری ترکی معمولاً شوق ارتباط بومیان با کارگران یا بازرگانان ترک‌زبان مهاجر است که از مناطق اردبیل و خلخال برای کسب و معاش به تالش آمده و اغلب در آنجا سکونت گزیده‌اند. بیشتر تالش‌های دوزبانه شمالی، در گفت‌وگوی روزمره با افراد خانواده خود به تالشی حرف می‌زنند، ولی در مکالمات خارج از خانه، در محله و بازار، به ترکی سخن می‌گویند. البته، در برخی از مناطق تالش شمالی، حالت دوزبانگی به جانب ناپایداری سوق پیدا کرده و ترکی جایگزین تالشی شده است.

  تالش‌های جنوبی، به‌ویژه آنان که در دشت‌ها و جلگه‌های جنوبی‌تر اقامت دارند، به گویش گیلکی هم مسلط هستند. تالش‌های دوزبانه، گیلکی را معمولاً در خارج از خانه، از دوستان گیلک خود فرا می‌گیرند و در مواجهه با آنان، مخصوصاً در مناطق شهری و ادارات سعی می‌کنند به گیلکی حرف بزنند. با این حال، دوزبانگی تالش‌های جنوبی جز در چند روستای شهرستان رودبار، کمتر به سوی ناپایداری گرایش دارد.

  از نتایج و پیامدهای مهم موقعیت جغرافیایی تالش، علاوه بر تنوع گونه‌ها و دوزبانگی، می‌توان از برخورد تالشی با گویش‌های همسایه، یعنی گیلکی، ترکی و تاتی یاد کرد. ترکی به شدت بر تالشی شمالی، و گیلکی تا حدودی بر تالشی جنوبی، تأثیرگذار بوده‌‌اند (نک: بازن ۱۳۶۷: ۶۲۷-۶۰۷). البته تأثیر قابل‌ملاحظه فارسی به عنوان زبان رسمی، از طریق تحصیل‌کرده‌ها در گونه‌های مختلف تالشی قابل اغماض نیست. برخوردهای زبانی اثرات و نتایج زبانی و غیرزبانی فراوانی از خود به جای می‌گذارند که در اینجا به یکی از تأثیرات مهم آن، یعنی قرض‌گیری می‌پردازیم.

۴٫ قرض‌گیری زبانی 

قرض‌گیری زبانی امری است ناخودآگاه و فردی، که در اثر ورود عناصر خارجی به زمینه‌های اساسی ساختمان زبان، مانند دستگاه صوتی، قسمت عمده صرف‌و‌نحو و مواردی از واژگان پدید می‌آید (مدرسی ۱۳۶۸: ۱۳۱-۱۳۰). این فرایند زبانی اغلب در افراد دوزبانه پدیدار می‌شود و عوامل فراوانی در گسترش یا کنترل آن نقش دارند که بیشتر غیرزبانی‌اند.

  از آنجا که بخش عظیمی از گویشوران تالش شمالی دوزبانه‌اند، علاوه بر قرض‌گیری واژه‌ها، برخی از الگوهای آوایی، ساختواژی، و حتی نحوی ترکی نیز تأثیر محسوسی در گونه‌های مختلف تالشی، به خصوص تالشی شمالی داشته است. علل این امر، برخلاف زبان فارسی که توجیه تجدد و روشن‌فکری، کسب اعتبار و … دارد، اغلب ملاحظات تجاری- اقتصادی و اداری منطقه است. در اینجا مواردی از قرض‌گیری ترکی در تالشی را که در قالب اسم‌ها و صفات مرکب استفاده می‌شود، ذکر می‌کنیم:

 الله‌ورن (داده)، خداورن، شاورن؛ قزتمام (دختر)، قزبست؛ شیرین‌باجی (خواهر)، گل‌باجی، شاباجی؛ خاس‌وردی (داد)، خداوردی، شاوردی؛ امیرقلی (فرزند)، حسن‌قلی، خداقلی، انام‌قلی؛ قردش‌علی (برادر)؛ قاشون‌علی (لشکر)؛ شکرچارکی (نان)؛ پیس‌مجاز (بد)؛ علی‌بلجه (کوچک)؛ قره‌بخت (سیاه‌)؛ سقه‌جان (سالم) و … .

  در ترکیبات فوق یک جزء ترکی، و جزء دیگر غیرترکی است. البته، در تالشی شمالی به مواردی از ترکیبات بر می‌خوریم که هر دو جزء آن‌ها ترکی است. مثلاً: آق‌اولر (خانه‌های سپید)، کیش‌دیبی (دامنه شمشاد). (برای اطلاع بیشتر از علل رسوخ ترکی در تالشی شمالی، نک: رهنمایی ۱۳۸۰ب: ۲۷-۱۵). قرض‌گیری در حوزه تالشی جنوبی، به‌ویژه در سطح واژگان تا حدودی متأثر از گیلکی است. اما فارسی، به عنوان زبان آموزشی و رسمی در تمام گونه‌های تالشی، مخصوصاً در طبقه اجتماعی روشن‌فکران و جوانان، قرض‌گیری آوایی، واژگانی، صرفی و نحوی کم‌و‌بیش یکسانی دارد که اجمالاً به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

۴-۱ قرض‌گیری آوایی

آواها و واج‌های تالشی و فارسی دقیقاً بر هم منطبق نیستند. مثلاً میان‌‌مصوت /ə/ تالشی در فارسی به کار نمی‌رود؛ در عوض،/o/ فارسی نیز در تالشی کاربردی ندارد. در برابرِ خوشه/ey/  فارسی، /ay/ تالشی استفاده می‌شود. به‌علاوه، صامت‌های نرم تالشی در فارسی معتبر و ممیز نیستند. موقعیت مکانی واج‌های تالشی و فارسی نیز در مواردی از هم متمایز است. مثلاً مصوت کوتاه/e/  تالشی اغلب در پایان مصدرها، و به ندرت در آغاز و میان کلمات می‌آید. اغلب در برابر /e/ آغازی و میانی، و /e/ پایانیِ فارسی، به ترتیب /i/، و /a/ در تالشی ظاهر می‌شود:

فارسی

تالشی

دِل

dəl’

خُرد

xərd

ناخُش

nâxuš

دُم

d’um

خِیْر

xayr

عِیْب

ayb

اِمضا

imzâ

اِداره

idâra

دیدن

vinde

خوردن

harde

چشمِه

čama

برِّه

vara

  اغلب جوانان باسواد و طبقات اجتماعی متوسط به بالا، هنگام صحبت به گویش تالشی، به دلایل مختلف فرهنگی (خودآگاه) و احیاناً کثرت کاربرد (ناخودآگاه) سعی دارند واژه‌های مشترک را مطابق قواعد آوایی فارسی تلفظ ‌کنند، اما افراد کهن‌سال و کم‌سواد که فارسی را در بزرگ‌سالی آموخته و یا تسلط چندانی بدان نداشته باشند، هنگام گفتگو به زبان فارسی، به طور طبیعی و ناخواسته مختصات آوایی تالشی را بر آن تحمیل می‌کنند. مثلاً:

فارسی

تالشی

۱) من خود گفتم.

man xud guftam.

۲) به من اشاره کرد.

ba man išâra kard.

۳) کار تو عیبی ندارد.

kâr-ə tu aybi nadârad.

 ۴-۲ قرض‌گیری واژگانی

تالشی مثل بسیاری از گویش‌های ایرانی، علاوه‌بر واژ‌ه‌های مشترک با فارسی، کلمات اختصاصی، بومی و اصیل فراوانی نیز دارد که شماری از آن‌ها در فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی (نک: رضایتی و خادمی، ۱۳۸۷) فراهم آمده است. قرض‌گیری کلمات فارسی در تالشی، در برخی از سطوح و طبقات اجتماعی چنان گسترش یافته که موجب انزوا و فراموشی شماری از واژه‌های اصیل تالشی در بعضی نواحی شده است. البته، نقش رادیو و تلویزیون را نباید در توزیع و گسترش واژه‌های قرضی و متداخل در عمق لایه‌های مختلف اجتماعی نادیده گرفت. قرض‌گیری واژگانی گاه مرحله‌ای و با گذار از یک دوره تحول صورت می‌پذیرد، گاهی نیز مستقیماً انجام می‌گیرد:

فارسی

  تالشی

قرض‌گیری مرحله‌ای

   قرض‌گیری کامل

سیخ

bəsk

sex

six

ماهی‌تابه

xaykâra

mâytâva

mâhitâba

باران

kəlâk

vârun/vârəš

bârân

النگو

bâzabən

dasbend       

alangu

آهو

pərza

ــــــــــ

huâ

رقص

vaštan /duš

ــــــــــ

raxs

  قرض‌گیری واژگانی فارسی، در تالشی جلگه‌ای جنوبی زیادتر از نواحی دیگر است و این امر نشان می‌دهد در این منطقه، برخورد تالشی از طریق گیلکی، و یا به طور مستقیم با فارسی بیش‌تر از مناطق دیگر بوده است و به تبع آن، بسامد بالاتری نیز دارد.

۴-۳ قرض‌گیری دستوری

در این نوع قرض‌گیری، الگوهای دستوری یک زبان بر قواعد دستوری زبان دیگر تحمیل می‌شود. تالشی از زبان‌های هسته‌پایانی (head-final) است و در گروه اسمی آن، برخلاف زبــــان فارسی، اغلب وابسته‌ها، مثلاً انواع صفت‌ها و مضاف‌الیه، قبل از هسته، و حروف اضافه به دنبال آن می‌آیند (نک: رضایتی ۱۳۸۶: ۱۲۸-۱۰۳). در این حوزه، علاوه بر زبان شعری که معمولاً هنجارگریز است، مواردی از تأثیرات نحوی فارسی را در گویش معمولی تالشی نیز مشاهده می‌کنیم:

فارسی

تالشی

قرض‌گیری

منزل بزرگ

yâl-a manzəl

manzəl-ə yâl

کتاب خوب

âk-a kitâvč

kitâb-ə čâk

ماشین سفید

isbi-y-a mâšin

mâšin-ə isbi

لباس زیبا

xâs-a ləbâs

ləbâs-ə xâs

  البته این قرض‌گیری معمولاً در گروه‌هایی رخ می‌دهد که هسته اسمی آن، کلمه فارسی یا مشترک باشد. در تالشی، برخلاف فارسی صفت‌های سنجشی (تفضیلی و عالی) نیز ساخت واژگانی خاصی ندارند، بلکه در آرایش کلام و ارتباط نحوی و معنایی صفت‌های ساده با دیگر اجزاء، مفهوم سنجشی بودن آن‌ها استنباط می‌شود (نک: همان: ۱۰۶-۱۰۵). کاربرد صفت‌های سنجشی و حروف اضافه فارسی از موارد دیگر این قرض‌گیری هستند که امروزه از طریق تحصیل‌کرده‌ها بر گونه‌های مختلف گویش تالشی تحمیل شده است. فعل‌های ساده یا پیشوندی تالشی نیز در قرض‌گیری دستوری معمولاً به شکل ترکیبی در می‌آیند:

فارسی

تالشی

قرض‌گیری

فرار کرد

davašta

farâr kardəša

آویزان شد

âlâxiya

vizun âbaâ

بیدار شد

išta

bidâr âba

خاموش کن

dakəš

xâmuš âka

 ۵٫ زبان و نظام خویشاوندی

چنان‌که می‌دانیم تفاوت زبان‌های ایرانی با یکدیگر بر اساس قواعد خاص تحول هر زبان در ادوار مختلف، و طبق شرایط تاریخی ملموس زندگی اقوام ایرانی به وجود آمده است (ارانسکی ۱۳۷۸: ۲۸). مهاجرت‌های مداوم اقوام، استقرار در محیط‌های مختلف، تشکیل اجتماعات گوناگون، و سرگذشت هریک از آن‌ها، زبان آنان را نیز متحول کرده است. بنابر این، زبان به عنوان یک نظام، متأثر از محیط اجتماعی است و به خوبی می‌تواند تحولات اجتماعی، محیطی و فرهنگی اقوام مختلف را در طول تاریخ برای ما تبیین کند.

   محیط اجتماعی اغلب بر روی ساختار واژه‌ها تأثیر می‌گذارد. مثلاً نظام خویشاوندی هر جامعه معمولاً در واژگان خویشاوندی آن جامعه منعکس می‌شود (ترادگیل ۱۳۷۶: ۳۵). زندگی بر پایه دامداری و کشاورزی، اصولاً مالکیت خصوصی، خانواده گسترده، و مردسالاری را به دنبال دارد. وجود تک‌واژه‌ها برای یک گروه خویشاوند، و معادل مرکب آن‌ها در گروه دیگر، چه بسا نشان‌دهنده منزلت مهم‌تر و برتر یکی بر دیگری است. در بخش پره‌سر از شهرستان رضوان‌شهر (تالش مرکزی)، عناوین خانواده مرد (داماد) از خانواده زن(عروس) به شرح زیر متمایز می‌شود:

خانواده زن (عروس=vayu)

خانواده مرد (داماد=zəmâ)

پدرخانم

žen dada

پدرشوهر

xasura

مادرخانم

žen nana

مادرشوهر

xəsərg

برادرخانم

žen bərâ

برادرشوهر

xəri

خواهرخانم

xâlâ žen

خواهرشوهر

ira

  وجود تک‌واژه‌های خویشاوندی در خانواده مرد، دلالت بر وضع واژگان جدید و مستقل، و در نهایت اهمیت و برتری مرد بر زن در نظام اجتماعی و فرهنگی می‌کند. برعکس، استفاده از امکانات موجود زبان، و وضع عناوین جدید از راه ترکیب‌ برای خویشاوندان و منسوبان زن، نشانه منزلت پایین زن و خانواده او در مقابل خانواده مرد است. البته کاربرد عناوینی چون xərdan-e (بچه‌ها)، ka âdam (آدمِ خانه)، xərdan-un nana (مادر بچه‌ها)، …kəla (دخترِ…) و … از جانب شوهران برای همسرانشان مؤید همین مفهوم است.

  در نظام خویشاوندی تالش، علاوه بر تمایز خانواده داماد و عروس، زنان نیز از منزلت یکسانی برخوردار نیستند. برخی از آن‌ها، مثل: nana/mâ/mua (مادر)، xәsәrg (مادرشوهر)، xâlâ/xâ (خواهر)، kәla/kila/kina (دختر)، ira (خواهرشوهر)، mašəl/mâni (خاله)، وbibi/âma/pupu (عمه) اهمیت بیشتری دارند. به همین خاطر، اسامی مربوط به آن‌ها واژگانی شده، اما برای برخی دیگر، نظیر: bәrva žen (زن‌داداش)، nana žen (مادرخانم)، dayi žen (زن‌دایی)،amu žen  (زن‌عمو)،pay žen  (زنْ‌بابا) منزلت فروتری دارند و برای آن‌ها از کلمات مرکب استفاده شده است.

  در بخش جلگه‌ای تالش جنوبی برای هر دو گروه خویشاوند (خانواده عروس و داماد) از واژگان مرکب استفاده می‌کنند. این امر نشان می‌دهد که در این نواحی، خانواده گسترده، اقتدار مرد، و روابط خویشاوندی زودتر از بخش پره‌سر (مرکزی) سست شده است.

  در گذشته نه چندان دور، در برخی مناطق تالش، اغلب اعضای خانواده مرد لقب‌هایی داشته‌اند که عروس خانه موظف بود آن‌ها را با آن لقب‌ها خطاب کند. به کارگیری این عناوین، در بین تالش‌ها نشانه‌ای از احترام، و رعایت سلسله‌مراتب سنی و جنسی بود؛ در مقابل، برای افراد خانواده زن معمولاً از القاب استفاده نمی‌کرده‌اند. در خانواده مرد به برادران باسواد، لقبِ mirzâ γardaš یا mallâ dadaš می‌دادند و کوچک‌ترین عضو خانواده را gul bâji (گل خواهر) یاgul dadaš  (گل برادر) می‌خواندند.

  امروزه این عنوان‌ها استفاده چندانی ندارد. هرچند به صورت اسم خاص در نام‌گذاری به کار می‌روند، اما پیشینه تاریخی آن‌ها تقریباً فراموش شده است. این خود از تغییر و تحول در ساختار سنتی خانواده تالش و برابری منزلت در خانواده امروزی آن‌ها حکایت می‌‌کند.

  نوع دیگری از خویشاوندی در بین روستائیان و عشایر تالش دیده می‌شود که می‌تواند خویشاوندی لفظی باشد. کودکان و نوجوانان روستایی، مردان آشنا و هم‌ولایتی‌ خود را dayi (دایی) و زنان را mâšel یا xala (خاله) خطاب می‌کنند. وجود این واژه‌ها می‌تواند یادگاری از مادرتباری و اهمیت ویژه‌ دایی و خاله در خانواده مادرتباری باشد. در شهرها این القاب تقریباً به شکلِ برابری رسیده ‌است و کودکان، دوستان خانوادگی والدین را اگر مرد باشد، عمو، و اگر زن باشد، خاله می‌خوانند.

 ۶٫ زبان و محیط طبیعی

محیط طبیعی، و شیوه زندگانی مردم نیز بر روی زبان، به‌ویژه ساختار واژگان آن نقش آشکاری دارد. چون جغرافیای طبیعی و اقلیمی تالش را کوهستان‌های بلند جنگلی، مراتع سبز و پرعلف، و آب‌و‌هوای معتدل تشکیل می‌داده، و امکانات دامداری در این منطقه از هر نظر فراهم بوده است، اغلب تالش‌ها از دیرباز به پرورش گاو و گوسفند و زندگی شبانی روی آورده‌اند. نتیجه این نوع معیشت و بازتاب آن، وجود واژه‌ها و اصطلاحات دامی بسیار غنی و گسترده است که در قالب کلمات، اصطلاحات، امثال، و تعابیر کنایی، به فراوانی در گویش تالشی مشاهده می‌کنیم. مثلاً در تالشی برای نامیدن و فرا خواندن گاوها کلمات متعدد و متنوعی به کار می‌رود که معمولاً بر اساس رنگ، شکل، سن، و جنس آن‌ها تعیین می‌شود. واژه‌های زیر از این نوعند:

t’âkne (گاو پیشانی‌سفید)، dume (گاو دم‌سیاه یا دم‌سفید)، gise (گاو دم‌بلند یا دم‌کلفت)، šәve (گاو سیاه)، pargâ (گاو زیر‌شکم سفید)، palangâ (گاو ابلق)، xәndile (گاو سیاه)، pâčle (گاو دست و پا سفید)، rangәle (گاو رنگین)، rašgâ (گاو قهوه‌ای)، zargâ (گاو زرد)، nâzle (گاو نازنین)، munda (گوساله)، pârna (گاو یک‌ساله)، kala (گاو نر نوبالغ)، kal (گاو نر بالغ)، vәšan (گاو نر اخته‌شده)، žera (گاو ماده بالغ). (برای نمونه‌های بیشتر، نک: رضایتی و  خادمی۱۳۸۷: ذیل اصطلاحات دامی).

 ۶-۱ جهت فعل

مهم‌ترین ویژگی افعال در گویش تالشی، جهت‌دار بودن آن‌هاست، یعنی با شش وند اشتقاقی، فعل‌های پیشوندی زیادی ساخته می‌شوند که از نظر معنی، کم‌و‌بیش از هم متمایزند. این پیشوندها که با برخی تفاوت‌های آوایی و معنایی در تمام گونه‌های تالشی دیده می‌شوند، اغلب جهت انجام فعل‌ها را مشخص می‌کنند، یعنی آن‌ها را به بالا، پایین، درون، بیرون، کنار، و جلو مقید می‌سازند و گاه معنی اولیه فعل‌ها را نیز تغییر می‌دهند (رضایتی کیشه‌خاله ۱۳۸۵: ۱۳).

   اهمیت جهت در افعال تالشی بدان حد است که بیشتر فعل‌های ساده تالشی شکل پیشوندی نیز دارند و تعداد آن‌ها از زبان فارسی امروز به مراتب افزون‌تر است. مثلاً شمار مصدرهای پیشوندی در تالشی مرکزی از چهارصد تجاوز می‌کند (نک: همان، ۲۳-۳۰). برای نمونه دو مصدر ساده را با پیشوندهای ششگانه صرف می‌کنیم:

رفتن

še

       گرفتن

gate

بالا رفتن

pe-še

       برداشتن

pe-gate

فرو آمدن

vi-še

       فرو گرفتن

vi-gate

داخل شدن

da-še

       در انداختن

da-gate

فرو رفتن

-šeâ

       جدا کردن

-gate â

فرو خزیدن

ji-še

       از ته بریدن

ji-gate

بیرون رفتن

bar-še

       برگرفتن

bar-gate

   مقوله جهت، نمادی از تحرک و پویایی است و بخش مهمی از زندگی قوم تالش نیز از دیرباز،  با حرکت و کوچ، به‌ویژه در شکل عمودی آن (ییلاق و قشلاق) همراه بوده است. به احتمال زیاد اهمیت جهت افعال، و نقش برجسته آن در گویش تالشی، متأثر از محیط طبیعی و شیوه زندگانی آن‌ها بوده و از همین منظر قابل توجیه است. بنابر این، جهت‌داری افعال، می‌تواند مساله جنبش و کار و تلاش را که محوری‌ترین اصل در جامعه سنتی تالش‌هاست، به ظرافت و وضوح بهتری نشان دهد.

 ۷٫ زبان و کنش متقابل اجتماعی

کنش زبانی و غیرزبانی در هر جامعه‌ای به شکل نمادین همراه با قوانین و نظمی خاص شکل می‌گیرد. محیط، موقعیت، زمان، مکان و به طور کلی بافت اجتماعی، تعیین‌کننده چگونگی شکل‌گیری آن است. البته ممکن است به طور عادی برای شهروندان یک جامعه وجود این قوانین چندان آشکار نباشد؛ زیرا افراد به طور خودکار و ناآگاهانه کنش مخصوص به جامعه خود را می‌آموزند. اما هنگامی که با عدول از این هنجارها، کنش متقابل رضایت‌بخشی دیده نشود، قوانین و نمادها به شکل روشن آشکار می‌شوند.

  در بسیاری از زبان‌ها تعارفات روزمره فراوان است که به مقتضای فرهنگ‌های مختلف، جلوه‌های متنوعی دارد. اکنون دو کنش جامعه زبانی تالش را که از دیگر جوامع زبانی تا حدودی متمایز است، بررسی می‌کنیم:

 ۷-۱ پیش‌بافت‌ها

این اصطلاح شامل دسته‌ای از رفتارهای زبانی است که به عنوان کلید ارتباطات متقابل به کار می‌روند. به عبارت دیگر، مقدمه ورود به یک موقعیت یا کنش متقابل موفق است. مهم‌ترین نکته‌ای که در کارکرد پیش‌بافت‌ها مورد نظر است، قدرت جادویی آن‌هاست که این امر آن‌ها را به شکل کلیشه‌ای در آورده است. هر موقعیتی پیش‌بافت منحصر به خود را دارد. عدم آگاهی از تناسب و کارآیی آن، منجر به سوء‌تفاهم، و حتی دشمنی می‌شود. پیش‌بافت‌ها اولین رفتار زبانی یک دیدار هستند که بعد از آن، گفتگو به راحتی صورت می‌گیرد. در زیر، نمونه‌هایی از پیش‌بافت‌های تالشی را که در موقعیت‌های مختلف کاربرد دارند، ذکر می‌کنیم:

۱- هنگام کار در مزرعه (صبح): xədâ tə γuvat bəda (خدا به تو قوّت بدهد).

۲- هنگام کار در مزرعه (عصر):xədâ tə pišâšu bəda   (خدا کار تو را پیش بیندازد).

۳ـ با دیدن آغوز به عمل آمده:  səmdâr bubu(سُم‌دار باشد؛ سرپا باشد).

۴ـ با بریدن لباس عروس: zua âmizə (پسر [آن را]) خیس کند).

۵- پس از صلا زدن و دعوت:  əštə zua arussi râ(به عروسی پسرت [می‌آیم]).

   پیش‌بافت‌هایی که در این عبارات دیده می‌شود، نشانگر ارزش‌های اجتماعی این جامعه است که بر روی هم، بخشی از هویت فرهنگی جامعه تالشی را نشان می‌دهند. برخی از این گفتارها در نگاه اول نامفهوم هستند، اما آشنایی با این فرهنگ و ارزش‌های آن، این مشکل را برطرف می‌کند.

   نمونه‌های یک و دو چنان اثر جادویی دارند که اگر به جای یکدیگر به کار روند، دل‌خوری جبران‌ناپذیری پیش می‌آورند. مثلاً اگر کسی هنگام غروب به جای آرزوی پیش‌بردن کار، برای کسی آرزوی قوّت کند، درواقع آرزو کرده است که کارش بیشتر از حد معمول طول بکشد.

   مثال سوم (سّم‌دار باشد) ممکن است برای غیرتالش‌ها نامفهوم باشد ، اما برای تالش‌ها عبارتی است با مفهومی بسیار وسیع. گاو دوست داشتنی‌ترین حیوان برای این جامعه است. گاو نر در تعبیرات تالشی، معادل bərâ (برادر)، و گاو ماده، معادل nana (مادر) است. این نام‌گذاری با توجه به نقش انکارناپذیر گاو نر در امور کشت و زرع، و گاو ماده در تأمین خوراک خانواده، طبیعی به نظر می‌رسد. سّم‌دار بودن و سرپا بودن آن نیز از همین منظر قابل توجیه است.

   چنانکه می‌دانیم ارزش‌های فرهنگی جوامع، امری نسبی و قراردادی است. چه بسا رفتاری در یک فرهنگ، سنجیده و با ارزش قلمداد شود، اما در فرهنگی دیگر ضد ارزش باشد، به طور مثال نمونه‌های چهار و پنج، نوعی تلقین و ترغیب به زایش پسر و مذکرمداری است که جزو فرهنگ تالش‌هاست، در حالی‌که در برخی فرهنگ‌ها می‌تواند خارج از ادب تلقی شود.

 ۷-۲ تعارفات

مهم‌ترین وجه تمایز فرهنگِ شرقی از غربی، وجود تعارفات زبانی فراوان، و تأکید بر آن‌ها در زبان‌های شرقی است. در زبان‌های غربی ظاهراً گستره و تنوع واژه‌ها، اصطلاحات و عباراتِ مربوط به حوزه تعارفات و تشریفات، بسیار محدود و کم‌رنگ‌اند و یا اصولاً وجود ندارند. «متداول‌ترین اصل راه‌بردی در تعامل میان- فردی ایرانیان مستلزم موضعی است که حاکی از منزلت پایین برای خود و منزلت بالا برای مخاطب باشد. تنوع سبکی در زبان تعارف با دو امکان جایگزینی واژگانی، یکی برای اشاره به خود، و یکی هم برای ارجاع به دیگران، به هر دو طرفِ تعامل امکان می‌دهد منزلت خود را پایین‌تر و منزلت مخاطب را بالاتر نشان دهند» (بی‌من ۱۳۸۱: ۲۰۶).

   در گویش تالشی هرچند تعابیر تعارف‌آمیز دامنه  قابل‌توجهی دارند، اما به دلیل سادگی، صمیمیت و مهربانی قومی، گویی تعارفات صبغه حقیقت می‌گیرند و به قصد جابجا کردن منزلت افراد، چشم و هم‌چشمی، جلوی دیگران در آمدن، مؤدب جلوه نمودن و به عبارت ساده‌تر، برای ظاهرسازی، کم‌تر بر زبان رانده می‌شوند. شاید به همین دلیل است که میهمانان، و حتی بیگانگان نیز در کنار آن‌ها احساس راحتی می‌کنند. در این گویش، تعارفات نیز همچون پیش‌بافت‌ها معمولاً با دعا و آرزوی شادابی و سلامتی پاسخ داده می‌شود و از قید و بند لفاظی آزاد است. اینک چند نمونه از تعارفات بر مبنای پیش‌بافت‌ها را ذکر می‌کنیم:

۱ـ دعوت و صلای میهمان به خانه:

بیا برویم پیش (خانه) ما.

be bəšam čama var.

خدا [خانه ترا]آباد کند.

âvâd bəkaru.  xədâ

 ۲ـ دعوت به اطعام:

یک مشت پلوی خالی با هم می‌خوریم.

i məšta teya pəlâ yandina haram.

به عروسی پسرت.

əštə zua arusi râ.

      در این مورد، پاسخ‌گو با این سخن مؤدبانه دعوت به اطعام را رد می‌کند.

۳ـ دعوت به نهار:

به خاطر نهار نرو.

nəhâri râ mašən.

آن (غذای خانه‌ام) نیز غذای شماست.

a ni šəma pəlâya.

۴ـ دعوت به ماحضری:

چیز کم را نمی‌‌شود خورد؟

kama či harde nebu?

این چه حرف است، خدا [برکتش را] زیاد کند.

əm čə gafiya, xədâ viyar âkarə.

 ۵ـ هنگام گرفتن آب از دست نوعروس:

سفید بخت شوی.

isbiya baxt bəbi.

خدا به تو پسر بدهد.

xəda tə zua bədaru.

یک روز بکاری، هزار روز [از آن] بخوری.

i ruz bəkaši hažâr ruz bari.

۸٫ زبان و بافت اجتماعی

زبان نه‌تنها برحسب خصوصیات اجتماعی متکلم، نظیر طبقه اجتماعی، گروه نژادی، سن، و جنس وی، بلکه برحسب بافت اجتماعی سخنور نیز تغییر می‌کند. بافت اجتماعی به آن دسته از ویژگی‌های موقعیتی (اجتماعی، فرهنگی و معرفتی) می‌گویند که در تولید زبان نقش دارند. بنابر این، گستره آن همه عوامل درونی و بیرونی محیط بر زبان و تعامل را در بر می‌گیرد و موجب می‌شود یک متکلم با مقاصد گوناگون و در موقعیت‌های مختلف از زبان‌گونه‌های متفاوتی استفاده کند (ترادگیل ۱۳۷۶: ۱۳۱). اینک دو ویژگیِ گویش تالشی را بر مبنای بافت اجتماعی مرور می‌کنیم:

۸-۱ ضمیر

«تمایز صورت‌های جایگزین برای ارجاع به دوم شخص مفرد»، به تعبیری دیگر، کاربرد ضمیر جمع «شما» به جای «تو» مسأله‌ای است که «در بسیاری از زبان‌های دنیا و تقریباً در تمام زبان‌های هندواروپایی مشاهده می‌شود» (نک: بی‌من، ۱۳۸۱: ۲۰۱). وجود سلسله مراتب اقتدار، از سازه‌های مهمی است که اکثر زبان‌شناسان در این تحول به آن اعتقاد دارند. این رویکرد، در ابتدا برای احترام به قدرت بوده است، اما بعدها در سطح جامعه و در نظام فئودالی، طبقات کارگر، اشراف را این‌گونه خطاب کرده‌اند. با برچیده شدن نظام اشرافی و فئودالی، و روی‌گردانی مردم از آنان، «شما» نشانه دوگانگی طبقاتی، عدم صمیمیت و هم‌دلی شده «دوستان و کسانی که روابط نزدیک داشتند، بدون توجه به موقعیت و قدرت اجتماعی، یکدیگر را «تو»  خطاب کردند. این وضعیتی است که امروزه در بسیاری از زبان‌های اروپایی که در آن‌ها دو صورت واژه you به کار می‌رود، وجود دارد» (ایچیسون ۱۳۷۱: ۱۷۲).

   در زبان فارسی ضمایر «تو» و «شما» نیز تقریباً همین روند را طی کرده‌اند. امروزه در بین مردم ضمیر «تو» که نشانه موقعیت غیررسمی، صمیمیت و همبستگی است، بسیار به کار می‌رود. در عین حال، «شما» در برخی اقشار و طبقات، همچنان کاربرد احترام‌آمیز، و گاه سلسله‌مراتبی خود را حفظ کرده است، اما  در گویش تالشی که زبانی ساده و بی‌پیرایه، و عاری از سیاست و سلسله‌مراتبی است، با حفظ حرمت مخاطب، و بدون توجه به موقعیت و منزلت اجتماعی او، از ضمیر «تو» در تمام موقعیت‌ها برای دوم شخص مفرد استفاده می‌شود. این امر نشان می‌دهد که این گویش مراحل تحول زبان‌های بالا را طی نکرده است. به عبارت دیگر، ساختار سلسله‌مراتبی اجتماع، اقتدار و نظام فئودالی، نتوانسته است این تمایز طبقاتی را وارد این گویش تالشی کند یا حداقل در تالشی امروز از بین رفته است.

 ۸-۲ صفت

در مقایسه با زبان فارسی که زبان رسمی، مکتوب،  اقتدار، محافظه‌کاری و هنر است، تالشی، زبان قومی، غیرمکتوب، صریح، بی‌پروا، و گاهی خشن است. زبان‌های غیرصریح ملزم به بازی با واژگان و ایجاد بافت‌های کلیشه‌ای و مصنوعی‌اند. وجود صفت‌های متعدد و متنوع از لوازم چنین زبان‌هایی به شمار می‌رود.

  در تالشی، واژه‌های وصف و حالت از نظر تنوع بسیار محدودند. در این گویش، صفت‌های سنجشی (تفضیلی و عالی) وجود ندارد. مقایسه دو اسم در یک صفت را با همان صفت ساده انجام می‌دهند. مثلاً در برابر جمله فارسی «این از آن بهتره»، می‌گویند: «bayi kâ čâk-a mə» که ترجمه خطی آن می‌شود: «این از آن خوب است». صفت عالی هم در قالب صفت ساده می‌آید؛ یعنی čâk-a kâr هم به معنی «کارِ خوب» است، هم «کار بهتر»، و هم «بهترین کار».

   بدیهی است وجود یا عدم وجود عناصر زبانی، رابطه بسیار نزدیکی به نیاز و عدم نیاز  اجتماع، محیط، و فرهنگ به آن عناصر دارد. زندگی بر پایه کوچندگی که در آن، دوری از تجملات، ساده‌زیستی، سبک‌باری و قناعت یک امتیاز محسوب می‌شود، چیزی برای مقایسه، برتری، مباهات، چشم و هم‌چشمی ندارد و حتی توصیف در لفافه واژگان و تعارفات پرطمطراق، بی‌معنی است.

 ۹٫ نتیجه

در هویت قومی تالش، چند عامل نقش برجسته دارند که مهم‌تر از همه، زبان است. اغلب تالش‌ها به گویش تالشی حرف می‌زنند و این امر، آن‌ها را از همسایگان ترک و گیلک جدا می‌کند. گستردگی جغرافیایی سرزمین تالش موجب شده است که تنوع زبانی در آن بسیار چشم‌گیر باشد. در جامعه زبانی تالش‌ها، با توجه به بن‌مایه‌های فرهنگی و تاریخی مشترک، تنوع لهجه‌ها چنان است که گاه قراردادن آن‌ها در زیرمجموعه یک گویش، دشوار می‌نماید. از نتایج و پیامدهای مهم موقعیت جغرافیایی تالش، علاوه بر تنوع گونه‌ها و دوزبانگی، برخورد تالشی با گویش‌های همسایه قابل ذکر است. ترکی به شدت بر تالشی شمالی، و تا حدودی تالشی مرکزی تأثیرگذار بوده‌ است. پدیده دوزبانگی در تالشی شمالی در موارد زیادی منجر به ناپایداری شده و به غلبه ترکی انجامیده، ولی در تالشی جنوبی کم‌تر به ناپایداری سوق پیدا کرده است. البته، فارسی به عنوان زبان رسمی، از طریق تحصیل‌کرده‌ها در گونه‌های مختلف تالشی تأثیر قابل‌ملاحظه‌ای ‌دارد.

  بسیاری از نمودهای مردمی، فرهنگی، اجتماعی و طبیعی سرزمین تالش در قالب گویش اصیل و کهن تالشی حفظ شده است. شیوه زندگی تالش‌ها، به خصوص دامداری و کشاورزی، و برخی سنت‌ها و آداب کهن ایرانی، جلوه نسبتاً گسترده‌ای در گویش تالشی پیدا کرده است.

  نظام خویشاوندی هر جامعه معمولاً در واژگان خویشاوندی آن جامعه منعکس می‌شود. در برخی نواحی تالش، برای خانواده مرد از تک‌واژه‌ها و برای خانواده زن از معادل مرکب آن‌ها استفاده می‌شود که این امر می‌تواند مبین برتری خانواده مرد بر خانواده زن در نظام اجتماعی و فرهنگی تالش باشد. از طرفی، بازتاب محیط طبیعی تالش که مناطق ییلاقی و کوهستانی است و شیوه زندگانی تالش‌ها که از دیرباز به پرورش گاو و گوسفند و زندگی شبانی اشتغال داشته‌اند، واژه‌ها و اصطلاحات دامی بسیار غنی و گسترده است که در قالب گویش تالشی به فراوانی دیده می‌شود.

  اغلب افعال تالشی مقید به جهت هستند. اهمیت و نقش جهت فعل‌ها در گویش تالشی ملهم  از محیط طبیعی و شیوه زندگانی آن‌هاست و مسأله کار و حرکت و کوچ را که محوری‌ترین اصل در جامعه سنتی تالش‌ها به شمار می‌رود، به ظرافت و وضوح بهتری نشان می‌دهد.

  بخشی از هویت فرهنگی جامعه قومی تالش در پیش‌بافت‌هایی دیده می‌شود که نشانگر ارزش‌های اجتماعی این جامعه است. از مصادیق این ارزش‌ها، امید به پشتیبانی خداوند، آرزوی عروسی، شادی، دوری از مصیبت، داشتن پسر و … را می‌توان ذکر کرد. تعابیر تعارف‌آمیز نیز هرچند دامنه  قابل‌توجهی دارند، اما به دلیل سادگی، صمیمیت و مهربانی قومی، گویی صبغه حقیقت می‌گیرند و کمتر برای ظاهرسازی بر زبان رانده می‌شوند. تعارفات همچون پیش‌بافت‌ها معمولاً با دعا و آرزوی شادابی و سلامتی پاسخ داده می‌شوند و از قید و بند لفاظی آزادند.

  در گویش تالشی که زبانی صمیمی، بی‌پیرایه، و عاری از سیاست و سلسله‌مراتبی است، با حفظ حرمت مخاطب، و بدون توجه به موقعیت و منزلت اجتماعی او، از ضمیر «تو» در تمام موقعیت‌ها برای دوم شخص مفرد استفاده می‌شود. این امر نشان می‌دهد که ساختار سلسله‌مراتبی اجتماع، اقتدار و نظام فئودالی نتوانسته است تمایز طبقاتی را وارد این گویش کند یا حداقل در تالشی امروز از بین رفته است.

منابع

ارانسکی، یوسیف. م (۱۳۷۸). زبان‌های ایرانی. ترجمه علی‌اشرف صادقی، تهران: انتشارات سخن.

ایچیسون، جین (۱۳۷۱). مبانی زبان‌شناسی. ترجمه محمد فائض، تهران: انتشارات نگاه.

به ازن، مارسل (۱۳۶۷). طالش منطقه‌ای قومی در شمال ایران. ترجمه مظفرامین فرشچیان، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.

بی‌من، ویلیام (۱۳۸۱). زبان، منزلت و قدرت در ایران، ترجمه رضا ذوقدار مقدم، تهران: نشر نی.

ترادگیل، پیتر (۱۳۷۶). زبان‌شناسی اجتماعی. ترجمه محمد طباطبائی، تهران: نشر آگه.

حق‌شناس، علی‌محمد (۱۳۵۶). آواشناسی. تهران: انتشارات آگاه.

رضایتی کیشه‌خاله، محرم (۱۳۸۲).«چند نکته دستوری در گویش تالشی». مجله گویش‌شناسی، شماره ۱، ص۵۲-۴۱٫

ــــــــــــ (۱۳۸۵). «مصدر و ساخت آن در گویش تالشی». مجله گویش‌شناسی، شماره ۵، ص۳۰-۷٫

ــــــــــــ (۱۳۸۶). زبان تالشی (توصیف گویش مرکزی). رشت: فرهنگ ایلیا.

ــــــــــــ و خادمی ارده، ابراهیم (۱۳۸۷). فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی. رشت: دانشگاه گیلان.

رضایی باغ‌بیدی، حسن (۱۳۸۸). تاریخ زبان‌های ایرانی. تهران: مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی.

رهنمایی، محمدتقی (۱۳۸۰الف). «کجایی تالش و کیستی تالشان». فصلنامه تحقیقات تالش، شماره ۱، ص۱۵-۹٫

ــــــــــــ (۱۳۸۰ب). «علل نفوذ زبان‌های ترکی و گیلکی در تالش». فصلنامه تحقیقات تالش، شماره ۲، ص۲۷- ۱۵٫

فتاحی‌پور، مجید (۱۳۸۴). «تأثیر مهاجرت بر ورود واژه‌های فارسی به زبان تالشی». مجله گویش‌شناسی، شماره ۴، ص۱۰۳-۸۹٫

مدرسی، یحیی (۱۳۶۸). درآمدی بر جامعه‌شناسی زبان. تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

مدنی، رضا (۱۳۶۹). «کتاب‌شناسی و بررسی واژه‌نامه‌ها، دستورنامه‌ها و نوشته‌های گیلکی و دیلمی و تالشی». گیلان‌نامه، به کوششم. پ. جکتاجی، رشت: انتشارات طاعتی.

یارشاطر، احسان (۱۳۵۴). «آذری». دانشنامه ایران و اسلام، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. ص۶۹-۶۱٫٫

Ρисс.П.Ф(۱۸۵۵).«О Талышинцахь, их образе жизни и языке» .Заниски Кавказского отдела. Русского географΡического общесва. И ۳٫ Тифлис. c1-72.


۱- مارسل بازن در شرح رسوخ ترکی در تالشی شمالی آورده است: «از دلتای کرگا‌‌ن‌رود تا آستارا ترک‌زبانان بسیار متعددند. اکثریت ساکنان نزدیک به نیمی از محله‌ها را ترک‌زبانان که در همه جا وجود دارند، تشکیل می‌دهند و در بعضی محلات استفاده از گویش تالشی کاملاً از بین رفته است، ولی در کنار چند آذربایجانی، اکثریت این ترک‌زبانان خود را تالش معرفی می‌کنند و به کرات به من می‌گفتند (به ترکی!): «بیز تالیشوخ» یعنی ما تالشیم» (۱۳۶۷: ۶۰۹).

۲) در زبان انگلیسی، این پس‌مصوت مشخصه تمایز برخی واژه‌های انگلیسی و آمریکایی از یکدیگر است. در لندن کاربرد یا عدم کاربرد آن، طبقه اجتماعی افراد را مشخص می‌کند، حتی عده‌ای برای آنکه خود را از طبقات بالای شهر نشان دهند، سعی می‌کنند که /r/ را در پایان برخی کلمات تلفظ نکنند، اما در آمریکا عکس آن مصداق دارد. (ترادگیل ۱۳۷۶: ۲۷-۳۰)

منبع : وبلاگ گلبانگ تالشی

همچنین ببینید

الفبای تاتی و تالشی توضیحی در خصوص حاشیه هاى نگارش

دو الفبای تاتی و تالشی متفاوت ? فرهنگ تالش فرهنگ بسیار کهن، غنی و ریشه …

یک دیدگاه

  1. اسماعیل عبادی

    سلام
    خیلی زیباست
    تو رو نگذارید تالش از بین برود.
    تو رو حداقل ی دایرالمعاف تالشی بزرگ در جهت حفظ تالش تهیه نمائید. به همراهمترادف و متضاد های آن
    مشتن تولوش زون ازبین بشه.
    با تشکر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.