گفتگوی شهرام آزموده با علی عبدلی . / ویرایش شده .
- همهی گویشهای تالشی در زمانی که چندان هم دور نیست، به موزه سپرده میشوند.
- در گستره تالش شناسی باید تحولی به وجود بیاید.
- درباره کژرفتاری و سوء استفاده های پژوهشی ، تاریخ به نحو شایسته داوری خواهد کرد.
- تالش شناسی یک دریاست. هرکس خودرا به ژرفایش برساند، میتواند مرواریدهای تازه و درخشان تری شکار کند.
پیشگفتار: علی عبدلی کسی ست که تالش و تالشان مدیون او و زحماتش هستند. بی تعارف و بی هر بحثی باید اورا از جمله پیشگامان و تلاشگران طراز اول عرصه تالش شناسی دانست. آثار او از زمانی که کمتر کسی در اندیشه پرداختن به تالش بود، تا کنون همچنان در حوزه تالش شناسی منتشر میشوند و از جمله منابع مورد توجه در این زمینه هستند.
مدتی ست که او بنا به شرایط موجود در سکوت خبری و رسانهای به کارهایش میپردازد و کمتر میشود اورا در عرصه رسانهها دید. این امر سبب شده تا پای صحبتهایش بنشینیم (آزموده)
پرسش: مدتی ست فعالیتهای شما در دنیای مجازی و واقعی، خصوصاً موسسه تالش شناسی کم شده است. علت چیست؟.
پاسخ: بیش از چهل سال است که دارم تحقیق میکنم و مینویسم. سالهای طولانی بار سنگین شناخت و شناساندن تالش از تمامی جهات را به تنهایی بردوش کشیده و به منزل رساندهام. تواناییهایی را که میتوانستم صرف آسایش و رفاه خانوادهام بکنم، در این راه به کارگرفتم. بی آنکه لحظهای به آرمان خود تردید کنم و وظیفهای را که نسبت به مردم و میهنم برای خود قائل بودهام، فراموش کنم. آیا این بس نبود؟.
شما اگر یک روز دیدید که منفعل و گوشه نشین شدهام زیاد تعجب نکنید. زیرا اگرچه پیوسته مورد لطف اهل خرد بودهام اما از سوی دیگر همان کسی هستم که دکترا گرفتم بعضی ها گفتنند ” هدیه جاسوسی ” ست. مدال علمی گرفتم گفتند «خیانت به تالشان جمهوری آذربایجان است» دیپلم افتخار و جایزه ملی و استانی گرفتم گفتند مزد سازشکاری است. موسسه تالش شناسی تأسیس کردم گفتند «دکان پدرخواندگی تالش است»و بلاخره هیچ یک از آن افراد نگفت (پیس اشته کلاً موبارک / کچل کلاه ات مبارک).
آنگونه رفتارها اگر چه میتوانستند موجبات دلسردی و رنجش مرا فراهم کنند ولی لطف هاییی که از اغلب مردم، به ویژه نسلهای جوان تالش و تات، دیدهام، مانع از آن دلسردی گردیده است. چه کنم که هنوز هستند کسانی که ازدیدگاه ها و دستاوردهای پژوهشی من بهره می گیرند، اما منابع اش را از بیخ و بن نادیده می گیرند . به گونه ای که انگار چنان آثاری اصلا وجود ندارند. آنها هیچگاه از خود نمی پرسند که با این کارها چه کسی را فریب می دهند. من هم گوشه ای نشسته ام وبا شکیبایی و خویشتن داری، کژرفتاری و سوء استفاده هارا تماشا می کنم و چیزی نمی گویم .زیرا یقین دارم که تاریخ به نحو شایسته در این باره داوری خواهد کرد. داوری اهل خرد هم که جای خود دارد.
موضوع دیگری که مرا آزار میدهد خان یغما شدن آثارم برای طیفی از افراداست . آنها به اشکال مختلف، نوشتههایم را مورد بهربرداری سوء قرار میدهند. گاهی یک مقاله ، بخشی از یک کتاب وگاه حتی کل یک کتابم را یواشکی به نام خود متشر میکنند. این اتفاقات گاهی آشکارو آسان و گاه چنان زیرکانه و با پاک کردن ردپاها انجام میگیرد که من به حق خود شک میکنم. از این رو گاهی واقعاً میترسم که کار جدیدی را منتشر کنم.
با این حال خوشبختانه در همه جا به ویژه درخارج از ایران، آثارم کم و بیش مورد رجوع و استناد اهل علم و پژوهش و مراجع علمی قرار میگیرد. همان مراجع، عمدتاً در خارج از ایران، بارها مرا مورد تقدیر قرار دادهاند. آنها هستند که با نگاه بی غش عالمانه، عیار حاصل زحماتم را آشکار کرده و نگذاشتهاند که هجمه های محلی بر آن کارگر افتند.
اکنون از لحاظ جسمی و روحی اگرچه مانند گذشته نیستم. اما عشق و شور خدمت همچنان در وجودم جریان دارد. هنوز مانند گذشته در حد توانم کار میکنم. تحقیق میکنم و مینویسم. در دو سال گذشته وقت زیادی را صرف بازنگری و باز پردازش تالیفات گذشتهام کردهام. در فضای مجازی هم هستم. چند سایت و وبلاگ مرتبط با تالش و تات را مدیریت میکنم که همه نیز به روز هستند. از جمله آنها میتوان از «پایگاه تالش شناسی» یاد کرد. اگر در گروههای اجتماعی مثلا تلگرام و غیره حضور ندارم، دلایل مختلفی دارد. یکیاش این است که ما پیرمردها حوصله پرداختن به آن کارهارا نداریم.
پرسش: برای ادامه روند فعالیتهای موسسه تالش شناسی در سال جدید، چه برنامههایی را در نظر دارید؟
پاسخ: موسسه تالش شناسی در طول سال های گذشته خیلی از نیروی مرا گرفت. اگرچه در زیر چتر قانونی و شخصیت حقوقی آن موسسه توانستیم چند کار مهم انجام دهیم و گامهای سودمنددی هم در جهت توسعه فرهنگی تالش برداریم ولی این چیزی نبود که از بدو تأسیس انتظارش را داشتیم. این موسسه یک تشکل مردم نهاد و غیر انتفاعی مطلق است. بنابر این بدون حمایت مردم و دوستداران هنرو فرهنگ نمیتواند گلیم خودرا از آب بکشد. متاسفانه در تالش برای همه چیز هزینه میشود جز فرهنگ و حفظ هویت. که البته در این مورد حساب دو – سه نفر که گهگاه به یاری ما شتافتهاند، جداست. اگر اجازه داشتم از آن بزرگواران در اینجا به اسم یاد میکردم.
تا کنون خیلی سعی کردهایم که این نهاد فرهنگی متعلق به مردم تالش را سرپا نگهداریم ولی پیوسته به دلایل مختلف عرصه کامیابی برایمان تنگتر شده. هیچ یک ازپروژه های تعریف شده سال ۹۵ موسسه به اجرا در نیامد. تنها یک نمایشگاه گرافیک در شهر رشت برگزار کردیم که حضور تالشان در آن با وجود ارسال دعوت نامه و تبلیغات، حداقلی باورنکردنی بود اما حضور غیر تالشان بدون هیچ دعوت و تبلیغات بسیار چشمگیر.
جالب اینکه آن نمایشگاه مبلغ قابل توجهی هزینه روی دست ما گذاشت. متاسفانه کسانی که قول کمک داده بودند. خیلی راحت زیر قولشان را زدند. در نتیجه تمام آن مبلغ افتاد روی دوش من. پیشتر از آن نیز با هزینه شخصی، یک نمایشگاه کتاب در رضوانشهر برگزارکردیم. رئیس ادارهای که باید حامی اول ما باشد، نه تنها به تعهدات خود عمل نکرد بلکه صورت حساب خرید کتاب را هم نپرداخت. به راستی مگر ما بر سر چه گنجی خوابیدهایم که خود خبر نداریم؟ تاکی یک اهل قلم. یک هنرمنند میتواند اینگونه از جیب خود برای یک خدمت عمومی هزینه کند؟. چرا دیگران از این هزینهها نمیکنند. ولی فریاد وا تالشای آنها در هممه جا پیچیده است؟. از این روست که اکنون بیش از چهار ماه است قفل در دفتر موسسه باز نشده. نه جلسهای، نه برنامهای. نه کاری. گذاشتهایم تا تعطیل شود.
پرسش: به نظر میرسد آن طور که باید، موسسه تالش شناسی نتوانسته دوستان صاحب قلم و اهل کار در حوزه تالش را به همکاری وا دارد. علت را در چه میبینید؟
پاسخ: من نمیدانم در این زمینه چه کار باید میکردم که دانسته یا ندانسته نکردهام. خواهشمندم یک نفر بیاید این معمارا برایم حل کند.
ما با گذر از یک هفت خوان سخت، موسسه فرهنگی و هنری تالش شناسی را ثبت کردیم. در اولین جلسه این موسسه، که با حضور گروهی از کنشگران شاخص گستره هنرو فرهنگ تالش در آن زمان تشکیل شد، من با کمال صمیمیت اعلام کردم که وظیفه ما همین بود که موسسه فرهنگی چند منظورهای برای تالش تأسیس کنیم. از این پس شماها باید آن را اداره کنید. اگر صلاح باشد من نیز به عنوان یک عضو در کنارتان قرار میگیرم. این گفته میثاقی بود که خود هنوز برسر آن هستم و در تمام سال های گذشته نیز به اتفاق دیگراعضای هیئت مدیره موسسه، آقایان بهرام احمددی و بهزاد نیک نام، کوشیدهایم آن میثاق را اجرایی کنیم ولی متاسفانه، آنهایی که باید دست مارا بگیرند، چسبیدند به کارو شغل و زندگی خود و حاضر نشدند ساعتی از وقتشان را در این راه از دست بدهند. برخی کسان نیز تا توانستند از ما کار خواستند . سپس تا توانستند از ما ایراد گرفتند. اتفاقات بدتر از این افتاد .
شاید این موضوع باورکردنی نباشد که ما از یک هنرمند متخصص به نام سینا کردی دعوت کردیم که برای ایجاد تحولی در گستره موسیقی تالش، یک ارکستر بزرگ در موسسه تشکیل دهدد . مقدمات کارهم به خوبی انجام شد. ولی ناگهان سرو کله فردی پیدا شد وبه وسیله تلفن آقای کردی را تهدید به مرگ کرد و گفت تو کی هستی که می خواهی ارکستر بزرگ به نام تالش تشکیل بدهی . آن شخص حتی یک سری اقدامات فیزیکی و ایذایی هم انجام داد و آقای کردی را چنان ترساند که او رفت و دیگر برنگشت .
به سبب همین مشکلات، سنگ اندازی ها، بی مهریها و مهمتر از همه، فقدان فرهنگ کارجمعی در حوزه فرهنگ تالش، موسسه نتوانست بشود آن چیزی که میتوانست. به مرور زمان این موسسه تبدیل شده بود به یک نهاد تک نفره. همین موضوع در حین اینکه بار سنگینی روی دوش ما گذاشته بود، خود برای شخص بنده تبعات منفی داشت و چماقی شد بود در دست کسانی که به هر دلیل تاب تحمل مارا ندارند و فکر میکنند که اگر فلانی در کنجی بنشیند و جیکش در نیاید و درب موسسه تالش شناسی هم گل گرفته شود، همه چیز درست میشود فرهنگ تالش هم به مسیر شکوفایی می افتد.
من هم در این شرایط سنی و روحی دیگر نمیتوانم مانند گذشته با اینگونه نا ملایمات و بی انصافیها مبارزه کنم. تا کنون هرکاری که از دست ما برآمده است انجام دادهایم تا این موسسه که یک سرمایه عمومی برای تالش است، فلج و تعطیل نشود. ولی ظاهراً دیگر به آخر خط رسیدهایم.
پرسش: روند فعالیتهای تالش پژوهی را در طی سال نودو پنج چطور ارزیابی میکنید؟
پاسخ: انتظارم از وضعیت موجود خیلی بیشتراست. در مقایسه وضعیت امروز با گذشته، توقع ام این بود که تحول و پیشرفتی صورت بگیرد. زمانی که من یک نفر بودم، بدون هیچ امکانات و وجود هیچ پیشینهای، به طور متوسط هر دوسال یک کتاب منتشر میکردم. طبعاً اکنون که هم میزان امکانات به حد اعلاء رسیده، هم پیشینه کافی پدید آمده است و هم نام دهها نفر در گستره تالش پژوهی به گوش میرسد، باید هرسال چندین کتاب و دهها مقاله منتشر میشد. باید شاهد تحول و پیشرفت میشدیم. ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاده است.
ما نباید به کارهای روزمره در حد تکمیل کردن کمی یا مشابه سازی آثار پیشکسوتان بسنده کنیم. اثری را جلوی خود بگذاریم وبدون ذکر نام مؤلف آن اثر، تألیفی شبیه آن پدید آوریم وبعد بگوییم ما از فلانی گذرکرده ایم. آری. گذرکردن خوب است. اما نه اینگونه.
گذرکردن با شبیه سازی و دور زدن در دایره ایده و انندیشه دیگران نمیشود. با تحول، ایدههای نو و گشودن چشم اندازهای نو و متفاوت ممکن میشود. پس باید در گستره تالش شناسی تحولی به وجود بیاید . فعالیت ها سمت و سوی تخصصی شدن بگیرند. موضوعهای جدیدی مورد بررسی و پژوهش قرار بگیرد. باید حرفهای تازهای زده شود. تالش شناسی یک دریاست. هرکس خودرا به ژرفایش برساند میتواند از این دریا مرواریدهای تازه و درخشان نری شکار کند.
دنیا به سرعت در حال پیشرفت است. ما از انقلاب الکترونیک داریم میرسیم به عصر نوین هوش مصنوعی، همه چیز دستخوش تغییراتی بزرگ و شگفت انگیز است. از سوی دیگر مه غلیظ جهانی شدن نم – نم دارد همه جارا میبلعد. در این چرخه سهمگین هر قوم یا ملتی که ضعیف باشد، له میشود. تحلیل میرود. اما متاسفانه بخشی از روشنفکران ما بی خبر یا باخبر از این تحولات تاریخی، هنوز اندر خم یک کوچهاند و برخی تبر برداشته، بر شاخه نشسته اندو بن میبرند.
پرسش: شما در سال پیش الفبایی را برای نوشتن متون زبان تالشی پیشنهاد دادید. بازتاب این کار و استقبال از این کارتان چگونه بود؟. از سویی الفبای پیشنهادی شما نتیجه کار و اندیشه یک نفره شما بود. آیا این نمیتواند نقطه ضعف کار و دلیل کمی استقبال از آن باشد؟
پاسخ: چند دهه است که ضرورت داشتن الفبایی خاص برای نوشتن به زبان تالشی تشخیص داده شده است. در سال ۷۲ من مطلبی در این زمینه نوشتم و در نشریه «ویژه تالش» چاپ کردم. در آن مطلب آمده بود که برای بقای زبان تالشی باید اددبیات مکتوب به این زبان داشته باشیم و برای نوشتن آن ادبیات باید الفبایی مناسب داشته باشیم. از آن زمان به بعد همه از این نیاز سخن گفتند و سالهای طولانی چشم به راه ماندیم تا افرادی یا گروهی متخصص و اهل فن از درون مراجع علمی و فرهنگی یا خارج از آنها، آستین همت بالا زنند و الفبای برای تالشی طراحی کنند و در اختیار عموم بگذارند. اما سالها همچنان آمدندو سپری شدند، هیچکس در این باره گامی عملی برنداشت و همه چیز در حد حرف باقی ماند و هرکسی نیاز خود را در نگارش متون تالشی، به سلیقه شخصی خود برطرف میکرد و همان را بهترین میدانست.
من نیز ازجمله همان افراد بودم اما چون به سبب وسعت کارپژوهشی، نیازی هرروزه به الفبایی مناسب برای تالشی داشتم، ناگزیر وارد گود آزمون و خطا شدم. اشکال گوناگونی از واجها و نشانه هارا نوشتم و آزمودم. سر انجام پس از حدود ۳۰ سال کسب تجربه به شکلی از اشکال آزموده شده الفبا برای تالشی رسیدم و بعد برای اینکه آن را از حالت کار انفرادی در آورده باشم و از فیلتر فکر و تأیید جمعی گذر بدهم، به وسیله موسسه تالش شناسی به بحث گذاشتم و در این مورد فراخوان نشستهای هم اندیشی و تخصصی داده شد. گروهی نیز به تقاضای موسسه پاسخ مثبت دادند و مستقیم و غیر مستقیم به یاری ما آمدند و در گفتمان الفبای تالشی شرکت کردند. اما انتظار ما بیشتر از این بود. گروهی دیگر هم صلاح ندانستند که به خاطر تالش و به خاطر نجات زبان تالش، به دعوت موسسه پاسخ بگویند و همچنان در برج عاج ولایت خود به صدور احکام پرداختند. اما این چیزی نبود که مارا از ادامه راه خود بازدارد. چون دست کم بیست سال صبر کرده بودیم و همین بس بود. دیگر نمیشد منتظر نمانیم.
الفبایی را که من طراحی کرده بودم، پس از جلسات هم اندیشی و دریافت نظرات دیگران، با اعمال اصلاحاتی به عنوان نسخه نهایی نخستین الفبای زبان تالشی منتشر کردم. از آن زمان تا کنون بیش از دوهزار بار در سایت «پایگاه تالش شناسی» و سایت «موسسه تالش شناسی» فایل آن الفبا دانلود شده. خوشبختانه تنها مورد اختلاف در آن الفبا استفاده از نشانه کسره برای آوای ای کوتاه (ǝ) است که به جای (ـه) بیان هم به کار میرود. اغلب کسانی که با من تماس داشتهاند، پیش نهاد دادهاند که به جای کسره از اکسنت هفت کوچک استفاده شود. ماهم این پیشنهاد را پذیرفتهایم و علاقمند هستیم که یک متخصص آن نشانه را طراحی و برای استفاده عموم منتشر کند. با این حال بازهم اگر پیشنهادی برای اصلاح و تکمیل الفبای مورد نظر به دست ما برسد، با کمال میل آن را مدنظر قرار میدهیم. یا اگر متخصصی الفبای بهتری ارایه دهد ، من به شخصه از آن استقبال می کنم . مهمم این است که کاری انجام بشود . من یا دیگری فرق نمی کند.
پرسش: مشکلی که در بحث نوشتن به زبان تالشی داریم، نداشتن گویش معیار است. به نظر شما برای حل این مشکل چه باید کرد؟
پاسخ: این یک مشکل اساسی ست ولی با کمی تأمل واغماض و بهره گیری از تجربههای مووفق دیگر اقوام و ملتها، قابل حل شدن است. زبان فارسی هم لهجههای مختلف دارد. کردی هم لهجههای مختلف دارد. ولی الفبای هریک از آن زبانها یکی است. آیین نگارش برای همه گویشهای هر یک از آن زبانها یکی است. در قلمرو آن زبانها زبان واحد ادبی در آغاز بر پایه یک گویش بوده، اما به مرور زمان تبدیل به قانونی برای همه شده وآن قانون در طول زمانی بلند، به تایید و تصویب ملت رسیده و پذیرفته شده است. ضرورت ایجاب میکند که در تالش هم چنان قانونی اجرایی بشود. لازم است روشنفکران مناطق مختلف تالش نشین، در مورد تعیین گویش معیار، با نگاهی فرا محلی دست به دست هم بدهند و بکوشند در این مورد سعه صدرباشد و همکاری و وحدت رویهای به وجود آید. فعلاً نظرشخصی من این است که گویش خوشابری میتواند گویش معیار باشد. در این باره هدف باید کمک به دوام بیشتر زبان تالشی باشد. نه امتیاز خواهی برای این یا آن گویش.
اگر مردم عنبران، پره سر، سیاه مزگی و غیره همه باهم با حفظ گویش خود در گفتار، از زبان ادبی و نوشتاری برپایه خوشابری یا گویش معیار دیگر، استفاده کنند، باز تالش هستند و زبان ادبیشان هم تالشی ست . اما اگر وضعیت را به رقابتهای محلی بسپارند، همهی گویشهای تالشی زودتر از هنگامی که گمان می رود، به موزه سپرده میشوند. اکنون زمان آن فرارسیده است که انتخاب کنیم در سرزمین تالش باید بگوییم «از تالشیم» یا «بیز تالشوخ».
پرسش: کم بودن یا قطع رابطه بین اهل قلم موضوعی ست که همه ما را آزار میدهد. مخالفتها و گاه سنگربندیها و… بین فعالان فرهنگی تالش و رد و تأیید همدیگر که البته در همه جا نمونههایش وجود دارد، بالاخره باید در یک جا تمام شود و به صلح و آشتی قومی یا ملی برسد. نظرتان در این رابطه چیست و به نظرتان برای حل آن چه باید کرد؟
پاسخ: فکر میکنم پاسخ این پرسش را داده ام . با این حال میتوانم بگویم فاصله به آن شدتی که اشاره کردید، عوامل مختلفی دارد که کلاً دو دستهاند. درونی و بیرونی. عامل درونی به تربیت و شخصیت هر کس باز بسته است وعامل بیرونی پدید آمده از مجموعه عواملی است که بر افراد و جامعه تأثیر میگذارد. چاره دسته نخست کمی دشوار است . اما دسته دوم که پیوندی زیاد با فرهنگ عمومی دارد، با بررسیهای آسیب شناختی و اتخاذ راهکارهای مناسب، میتواند تا حدودی چاره پذیر باشد.
ما برای نزدیک شدن به هم، به شدت نیازمند آن هستیم که در بخشی از کنش های فرهنگی ، به سوی کارجمعی برویم، نظر و اندیشههای یکدیگر را بر تابیم. برای اولیت دادن به خرد جمعی بر باور شخصی و بهرمندشدن از امتیازات آن، به شیوه انصاف و تعامل رفتار نماییم. هرگز منتظرنمانیم تا گوهر قدر شناسی را با خرمای سوگ اشخاص پخش کنیم. در این عرصه نیز قطعاً هرکس آنچه را کاشته است همان را میدرود. از منیت ها باید پرهیز کرد و اجازه داد که غورههایمان در زمان طبیعی خود مویذ شوند. مشکل ما در همین جاست. اما به راستی این مشکل درکجا باید تمام شود؟.
نباید اجازه داد تالش از دردی رنج ببرد که چارهاش در دست خود ما است و آن چاره چیزی نیست جز ترک عادات ناشایست. پایبندی به ارزشهای فرهنگی و اخلاقی. فروتنی و مهرورزی. ما اگر اینها را میخواهیم، هرکس باید از خود آغاز کند. ودر هر موردی به واکنش و کردارخود نمره بدهد. آنچه را که برای خود نمیپسندد بردیگران روا ندارد. هرگز تا بهترین هارا نشناختهایم واز آن به قدر کافی نیاموختهایم، فکر نکنیم که خود بهتریم.
پرسش: آیا در سال جدید میتوانیم شاهد انتشار کتابهای جدیدی از شما باشیم؟ چه آثاری و چند اثر؟
پاسخ: کارهایی برای عرضه دارم. اما آنچه که نقد است و ناشر قول داده به زودی منتشر کند، کتابی ست با نام ادبیات شفاهی تالش. که اثری ست در بردارنده اشعار، ترانهها، افسانهها، امثال موجود در فرهنگ عامه تالشان دوسوی آستارا رود.
در فاصله بین آخرین کتاب منتشر شدهام تا کنون ۱۵ پروژه پژوهشی را به صورت مقاله اجرا کردهام که اغلب آنها زمینه تاریخی دارند. احتمالاً این مقالات در قالب جلد دوم کتاب «تالشان کیستند» منتشر شوند.
«فرهنگ تطبیقی تالشی و تاتی و آذری» را برای چاپهای بعدی ویرایش کردهام و شمار صفحات آن از ۵۳۰ به ۶۰۰ رسیده است. شمار صفحات «تاریخ تالش» از ۳۶۰ به ۴۶۰ رسیده است و کارهای دیگر که همه را نمیشود در اینجا شرح داد.
فعلاً نیز سرگرم نگارش چند مدخل جدید برای یک دانشنامه بزرگ هستم. از سوی دیگر میبینم شماری از تالیفاتم در زمره مراجع اصحاب دایره المعارف ایرانیکا قرار گرفته است. پس لازم نیست که فقط با انتشار پیاپی کتاب ابراز بودن کنم. همینها به تنهایی برایم مایه افتخار است.
اتفاق جدیدی که در مورد آثارم افتاده این است که با ترکیب موضوعهای مشابه، آنهارا به صورت مجموعه آثار در آوردهام. ۲۲ جلد منتشر شده و منتشر نشده، قرار است از این پس در قالب ۱۶ جلد منتشر شوند که عنوان برخی از آنها جدید است .
پرسش: به نظر شما چه موضوعاتی دارای اهمیت خاص هست که لازم باشد صاحبان تخصص و قلم در تالش دربارهاش زودتر و بیشتر کار کنند؟
این را من نباید بگویم. به کلیات اشاره کردم. اما بر این مهم تاکید دارم که باید سخنی نو آورد، به گشودن افقهای نو رفت و تحول ایجاد کرد. راه باز شده، چشم اندازها روشاند و نیازها مشخص. اگر کسی محقق است و برخوردار از دانش و استعداد این کار، خود میتواند اولویت هارا تشخیص دهد. برای من که چهل سال پیش درختی را به جان کاشتهام و به جانش آب دادهام، هیچ رویدادی خوشحال کننده تر از این نخواهد بود که ببینم آن درخت، هر روز بالنده ترو بارورتر شده و میوههای شیرینش کام همگان را مینوازد. از این رو من بیشتر از هرکسی چشم به راه ظهور محققانی هستم که با حرفها، ایدهها و کشفیات نوی خود، تحول و پیشرفت در تالش شناسی را بشارت دهند. در دنیای پژوهش اگر کسی حرفی تازه برای گفتن نداشته باشد، بهتر است چیزی نگوید. زیرا ناچاربه این سو آنسوی ناصواب میغلتد. به حاصل عمر پیشینیان بی اعتنا میشود ولاجرم همیشه در یک نقطه درجا می زند.
پرسش: اگر صحبت خاصی باقی مانده لطفاً بفرمایید.
من از شما به خاطر این گفتگو تشکر میکنم. همچنین از خوانندگان خردمند به خاطر لحن بی پرده و بی تعارف خود پوزش میخواهم. می دانم همگی این خادم پیر فرهنگ ایران را درک میکنند و دوست دارند واقعیات را هرچند که تلخ باشد، از زبان کسی بشنوند که همیشه دلی نگران برای آینده هویت و فرهنگ مردمان میهن خود دارد.
با سپاس از شما
منبع: پایگاه اینترنتی تالش شناسی به نقل از ماهنامه تاالش شماره ۱۰۰ اسفند۹۵٫
با کلیک روی تصویر زیر پنجره اى ظاهر خواهد شد که مى بایست روى گزینه OK کلیک نمایید تا به عضویت کانال شاندرمن۲۰ در آیید.